سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
جیان:<br>
صبح بعد تمرین رفتم دانشگاه<br>
رفتم تو کلاس دیر رسیده بودم اما خب اس ام با دانشگاهم هماهنگ کرده بود <br>
-آنیوسیا <br>
ی ذره ب نشانه احترام خم شدم و رفتم سمت صندلیم ک بشینم<br>
یکی از دخترا:جیان....<br>
-بله؟؟<br>
-شیرتو خوردی؟؟؟<br>
با گفتن این حرف همه خندیدن...<br>
استاد:ساکت....درسو شروع میکنیم<br>
یوری:ب حرفاشون توجه نکن<br>
-مرسی...ک....باهام خوبی<br>
یوری: