حالا حس میکنم به خوبی فهمیده ام که اوضاع دیگر آنطور نیست که بخواهم چیزی را به بعداً موکول کنم! اوضاع دیگر آنطور نیست که ، بخواهم بعدا از دلت در بیاورم بعدا در آغوشت بگیرم، بعدا سراغی از علایقت بگیرم ، سراغی از علایقم بگیرم... بعدا جاهایی که دوست دارم را با تو بروم. بعدا برای چیزی که میخواهم بجنگم... بعدا بابا را به یک شام مفصل دعوت کنم. بعدا آن روسری ای که حس میکردم به مادر میآمد را برایش بگیرم.. بعدا ... بعدا .. بعدا چون واقعیت این است که بعدا ممکن است هیچوقت نیاید ، یا اگر هم بیاید ممکن است نه چیزی که من میخواهم باشد، نه آن موقعیت ها، نه آن آدمها و نه شاید خودم...