- سوال بپرسم؟
+بپرش
-چرا الان انقدر مهربونی؟
+دلم میخواد یه چیزیو بغل کنم و بخوابم...
-اینجا؟
+عاره
-ولی اونوقت بن و ناربلا فک می کنن که من فرار کردم...و
+اگه بامن بیای خونه هیچی نمی گن
-ولی اینجا سرده..منم پالتوم گم شده..و..
بلند شد نشست....منم جلوش نشستم...سویشرتش رو در اورد و تنم کرد...خودش یه لباس سبز لجنی استین بلند پوشیده بود
+خیلی غر میزنی...بخواب
خودش خوابید روی زمین منم یکم کنار ترش به شکل جنینی خوابیدم...ولی انتونی دوباره منو بغل کرد...گف:انقدر نرو اون طرف...