دختره شاهدخت یه کشوره که بخاطر کشورش ازدواج سیاسی با امپراطور رو قبول میکنه اون تا حالا امپراطور رو ندیده قبل از ازدواج از یه شیاد در مورد امپراطور میپرسه و اون بهش میگه که امپراطور یه دیوه دوسره و آدم هارو میخوره اونم میترسه و یه عالمه تلسم مسخره ولی همشو ازش میگیرن فقد یکی باهاش میمونه که .......