رمان «من و داداشیم» پارت ۷۱

-فکره دیگه خودش برای خودش میبافه..
+بهش بگو بعد عروسی تا دلش میخواد ببافه..
خواست جوابمو بده که صدای نازنین بلند شد..داشت آرادو صدا میکرد..خودمو از آراد جدا کردم..با سرم بهش اشاره کردم که بره..چشم و ابرویی اومد(یعنی چرا؟)آروم گفتم+برو نمیخوام منو ببینه..
-برم باز بری غیب شی؟!
+غیب نمیشم برو..
قیافه مظلوم همیشگیمو که برای زدن مخ آراد ازش استفاده میکردم گرفتم..نیم خیز شد..یه بوس کوچولو روی لبام کاشت و سریع رفت..بارون هنوز میبارید..هوا گرفته بود..صدای میو میو از اطراف شنیدم..یکم به دور و بر نگاه کردم..یه گربه ملوس خونگی پشت بوته ها پناه گرفته بود..این اینجا چیکار میکنه؟!..گربه رو بغل کردم و بدو بدو رفتم رو تِراس..یه پیشی خاکستری پشمالو..صاحبت کجاست خوشگل؟؟نکنه گُم شدی؟!..با صدایی از پشت سرم یه متر پریدم..عقب گرد کردم تا ببینم صدای چی بود..یه پسر قد بلند با قیافه معمولی و تیپ اسپرت جلوم ضاهر شد..با چشمای گرد شدم بهش نگاه کردم..به انگلیسی گفت-ترسوندمت؟
عکس العملی نشون ندادم..دستشو گفت جلوی چشمامو تکون داد..
-کری یا لال؟
سرمو تکون دادم تا به خودم بیام..به انگلیسی گفتم+شما؟
-حسبدارم و افتخار آشنایی با کیو دارم؟
+آرامم خواهر نامزد نازنین آراد..
دستشو دراز کرد تا بهم دست بده..با تردید بهش دست دادم..
-اون گربه رو از کجا پیدا کردی؟
+لای بوته ها بود..مال شماس؟
-آره..اسمش خاکستریه..اگه دوسش داری برای خودت تازه گرفتمش اگه بخوایش میرم یکی دیگه میگیرم..
+نه دوست ندارم حیوون تو خونه نگه دارم..فقط اگه میشه یه مدت پیشم باشه..
-تا هر وقت بخوای میتونی نگهش داری..تو ایرانی ای؟
+بله..
-برو تو لباسات خیسه خیسه سرما میخوری خوشگل خانوم..
+پس..فعلا..
رفتم توی خونه..آروم و با احتیاط رفتم تو اتاقم..خاکستری رو گوشه ای گذاشتم..درو قفل کردم و لباسمو عوض کردم..لباسای خیسمم گذاشتم تو رخکن حموم..خاکستری روی زمین دراز کشیده بود..بغلش کردم..نشستم روی تخت..پیشیو گذاشتم رو تخت و روی شکمم به طرفش دراز کشیدم..گربه پشمالو با چشمای سبز..یاد آراد افتادم..رنگ چشماش مثه رنگ چشمای آراد بود..یکم نازش کردم..خودشو برام لوس کرد و شروع کرد به غلت زدن..خیلی با نمک بود..طقه ای به در خورد و پشت بندش صدای دستگیره و آراد که میگفت+آرام..تو اتاقی؟؟..درو چرا قفل کردی..باز کن درو..آرام..
⬇نظرات⬇