بسمه اللطیف اشتیاق در وصف شوق به دوراز نازنین گلعذارم بریده رشته صبر و قرارم صدای ساعت و قلبم به تکرار نشسته لحظه ها را می شمارم نگاهم بر در است و دیرگاهی است نمی آیی و من چشم انتظارم به وقت صبحدم گشتم روانه چو می رفتم شتابان سوی کارم برآمد ناله گل ها ز دست نسیم صبجگاهی در گذارم به گوش باد صحرا باز می گفت: «تهی دستم چو دستت را ندارم» خوش آن روزی که گردد دیده روشن به یمن دولت دیدار یارم ببستم چشم را تا کس نگردد دگر آگاه از احوال زارم من و گرداب در فنجان قهوه به فالی کن تماشا روزگارم به اشک این شعر را شستی تو مهدی به دوراز نازنین گلعذارم
مهدی رستگاری سوم خرداد سال یکهزار و چهارصد خورشیدی بیست و چهارم مه سال 2021 میلادی