من از قلب هزاران جنگل وصحرا گذر کردم به دنیای قشنگ وخوب خوشبختا سفر کردم اومدم با هزار سختی واسه دیدار خوشبختی ولی درساحل دریای آزادی دلم خوش نیست دلم خوش نیست تواین شهری که گوشاکرشده ازشیون شادی دلم خوش نیست به هرجا می روم بویدمشام عطر هوس ها را شکوفه می کند غوغا به هرجا می نهی پا را میان شاخه های گل شراب کهنه در دستم زنم فریادمستانه که منهم سرخوش و مستم ولی در عالم مستی گریزانم از این هستی که هستم دربهشت آرزوها ودلم خوش نیست من از قلب هزاران جنگل وصحرا گذر کردم به دنیای قشنگ وخوب خوشبختا سفر کردم اومدم با هزار سختی واسه دیدار خوشبختی ولی درساحل دریای آزادی دلم خوش نیست دلم خوش نیست تواین شهری که گوشاکرشده ازشیون شادی دلم خوش نیست اگرچه گریه های من حدیث سیل بارانه میرم چون از برایم زندگی دیدار یارانه میرم تا باز ببینم اوج پرواز کبوترها میرم چون طوطیای چشم های خاک ایران اومدم با هزار سختی واسه دیدار خوشبختی ولی درساحل دریای آزادی دلم خوش نیست دلم خوش نیست تواین شهری که گوشاکرشده ازشیون شادی دلم خوش نیست