سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی

ت.م

ادامه
۱۳۹۶/۱۲/۰۱
عادتش این بود دیگران را دعا کند. مؤمنان را یک به یک نام مى‌برد دعایشان مى‌کرد.
روزهای آخر اما خودش را هم دعا می کرد: ((یا الهی عجل وفاتی سریعا))
علی را که می بیند گریه می کند، حسن را به سینه می چسباند و گریه می کند.
گلوی حسین را می بوسد و گریه می کند، دست می کشد روی قلب زینب و گریه می کند.

همسایه ها به علی(ع) می گویند: ((سلام ما را به فاطمه برسان و بگو یا شب گریه کند یا روز)).
فاطمه پیامشان می دهد که: ((به زودی از میانشان پر می کشد)).
وضو می سازد و لباس نمازش را به تن می کند و به بستر می رود.
ساعتی بعد دیگر کسی صدای گریه فاطمه را نمی شنود. دعای فاطمه مستجاب می شود.
شبانه علی(ع) غسلش می دهد و به خاکش می سپارد و نجوا می کند آرام:

بی تو کبوتر دلم به سینه پر نمی زند
کسی به خانه ی علی حلقه به در نمی زند
فاطمه جان حسین تو بی تو غذا نمی خورد
حسن ز دوری رخت خنده دگر نمی زند
ای گل نازنین من! همسر بی قرین من!
زینب تو بدون تو شانه به سر نمی زند
خیز ز جا و با علی روی به سوی خانه کن
که میخ در به سینه ات بوسه دگر نمی زند
آب بر آتش دلم خیز و به اشک خود بزن
که مرهمی به زخم دل سوز جگر نمی زند
کنار قبر مخفی ات ورد زبانم این بود
بی تو به بام خانه ام پرنده پر نمی زند.......