باید وارد عمل میشدم سریع رفتم توی سالن و گفتم :بابایی
*اومدی گل دختربابا
-اره تازه اومدم
*خریدات تموم شد
-اره تموم شد قراره ساعت 9بیارن
*خوبه
-بابا خدمتکار جدید داری استخدام میکنی فک نکنم از پسش براد
*نه دخترم این خانوم داره میره
رفتم سمت دختره و گفتم :امیدوارم دیگه دور وبر بابام نبینمت سمانه خانوم میدونی چرا چون که توی این خونه جایی برای ادمای هرجایی نیست بهتره بری و رو زندگی پدر بچت اوار شی .چون مطمعنم اون بچه از پدرم نیست
بعد بی توجه بهش گفتم بابایه سوال بپرسم
*بپرس
-یه دفعه برگشتم و گفتم تو که هنوز اینجایی چرا نرفتی گورتو گم کن دیگه
دختره در حالی که داشت گریه میکرد گفت دست از سرتون برنمی دارم تاوان بدی در انتظارتونه
-هری
بعد رفتن دختر روکردم به بابا و گفتم :بابا یه سوال برام پیش اومد
*بگو
-ریما همون دختر مرموز خانواده ی باقریه؟
*اره توازکجافهمیدی؟
-خودش گفت
*خب گل دختر بابا بریم برای ماشین
-بریم بابا
همراه بابا وارد یه مغازه بزرگ شدیم که پراز ماشین های خوشگل بود
*به سلام پوریا خان معرفی نمی کنید؟
-سلام ایشون دخترم ارزوه
صاحب مغازه:سلام دخترم
-سلام ازاشناییتون خوشوقتم
ص:خب پوریاجان ماشینی که سفارش داده بودی اماده است بیارم خدمتت ؟
-نه الان نه فقط اومدیم برای حساب کتاب
بعد باباروبه من کرد وگفت : گل دختر بابا برو توماشین بشین تا من بیام
ص:پوریاجان بهترنیست همراه امین بره یکم ماشیناهم ببینه؟
-باشه من حرفی ندارم
ص:امین امین
-*بله بابا
ص:ماشین هارو به ارزو خانوم نشون بده و ویزگی هرکدوم رو که دوست دارند بگو
همراه پسره امین به سمت پارکینگ رفتیم هنوز نفهمیدم چه ماشینی بابام برام خریده با دیدن ماشین های اونجا یک ان برق سه فاز بهم وصل شد
اینجا که ارزونترین ماشین پورشه پانامرا است
ا:خب ارزو خانوم بیاین اینطرف میخوام از بهترین ماشینای اینجارو بهتون معرفی کنم
بعد برگشت سمت من وگفت بوگاتی وریون یکیاز بهترین ماشین های ایران
-وای چه نازه فقط اگه سفید بود بهترنبود ؟
ا:سفید فروخته شده