سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
۱۴۰۳/۱۱/۰۳
#شعر

«گفته بودی که چرا محوِ تماشایِ منی»
یا چرا در پیِ چشمانِ چو شهلایِ منی؟!

در دلم عاشقِ این شعرِ "فریدون" بودم
از تب وُ تابِ غزل، قافیه، بیرون بودم

«مُژه بر هم بزنی، یا نزنی» زیبایی
در نهانخانه‌ی دل، آتشِ پابَرجایی

"نازِ چشمت" همه جا، فتنه، فراوان کرده
مثلِ من عاشق وُ دلخسته، پریشان کرده

چه هوس‌ها که به چشمت، همه، بر باد شدند
وارثِ رنجِ عذاب وُ غمِ فرهاد شدند

ای «سیَه چشمِ به کارِ عشق‌بازی استاد»!
که به اِعجازِ غزل «درسِ محبت می‌داد»

درسِ تو در طلبِ عشق، مرا معجزه کرد
در پِیِ چشمِ چو آهویِ خودت، وسوسه کرد

«من از آن روز که در بندِ تواَم» زنده شدم
از هوایِ سخنِ عشقِ تو آکنده شدم

غافل از اینکه چو من، بنده، فراوان داری
نِگَهی، سوی من وُ غمزه، به یاران داری

تو به من درسِ محبت به عَبَث آموختی،
چو: به "مژگانِ سیَه" شعله به جان افروختی

مشقِ عشقت، غزلِ تلخِ جدایی‌ها بود
امتحان: "شرحِ پریشانیِ" این، تنها،♥️