رمان عشق ابدی پارت 8..ادامش تو نظراته....

۱ نظر گزارش تخلف
mehrnaz
mehrnaz

*ساناز*
واقعا اصن باورم نمیشه...ایندفعه تو جعبه هیچی نبود جز یه عکس...اونم عکس من موقعی که شب سالگرد ازدواج فرحناز ماهان و دیده بودم و تو خیابون درحالیکه بارون میومد گریه میکردم...
عکس و اینور اونورش کردم که پشتش بازم به انگلیسی با خط زیبایی نوشته بود (My eternal love ... I wish you would never be like this again)
که معنیش میشد(عشق ابدی من...کاش دیگه هیچ وقت اینجوری نشی)
ینی کی میتونه باشه که حتی نزدیک منم هس و تونسته ازم عکس بگیره؟؟ شاید سامان و فرحنازن میخوان با من شوخی کنن؟!!نه اونا اینکاره نیستن اونم اینهمه سال...پوووف حتما بعدا میفهمم دیگه...
اوف فردا دوشنبه بود و من از ساعت 8 تا 8 شب هم کلاس داشتم و هم خرید ...
پس گرفتم خوابیدم و ساعتم رو برای شش و نیم کوک کردم چون خاتون رفته بود خونه خواهرش و تا شنبه نمیومد و منم تو خونه تنها بودم ولی مش قربون هم تو خونه خودشون بود...
داشتم فکر میکردم فردا لباس چی بپوشم(مشغله فکری همه همینه ^^)که خوابم برد...

نظرات (۱)

Loading...

توضیحات

رمان عشق ابدی پارت 8..ادامش تو نظراته....

۱۳ لایک
۱ نظر

*ساناز*
واقعا اصن باورم نمیشه...ایندفعه تو جعبه هیچی نبود جز یه عکس...اونم عکس من موقعی که شب سالگرد ازدواج فرحناز ماهان و دیده بودم و تو خیابون درحالیکه بارون میومد گریه میکردم...
عکس و اینور اونورش کردم که پشتش بازم به انگلیسی با خط زیبایی نوشته بود (My eternal love ... I wish you would never be like this again)
که معنیش میشد(عشق ابدی من...کاش دیگه هیچ وقت اینجوری نشی)
ینی کی میتونه باشه که حتی نزدیک منم هس و تونسته ازم عکس بگیره؟؟ شاید سامان و فرحنازن میخوان با من شوخی کنن؟!!نه اونا اینکاره نیستن اونم اینهمه سال...پوووف حتما بعدا میفهمم دیگه...
اوف فردا دوشنبه بود و من از ساعت 8 تا 8 شب هم کلاس داشتم و هم خرید ...
پس گرفتم خوابیدم و ساعتم رو برای شش و نیم کوک کردم چون خاتون رفته بود خونه خواهرش و تا شنبه نمیومد و منم تو خونه تنها بودم ولی مش قربون هم تو خونه خودشون بود...
داشتم فکر میکردم فردا لباس چی بپوشم(مشغله فکری همه همینه ^^)که خوابم برد...

سرگرمی و طنز