قسمت 46 رمان عاشقان شیطانی

۱۸ نظر گزارش تخلف
sanako&chelsea
sanako&chelsea

گومن گومن دیروز کلا نیومدم نماشا ولی در عوضش امروز جبران می کنم....
بعد 1 ساعت ونیم...
بالاخره معلمه اومد پایین گوشمونو گرفت به زور بردمون دفتر مدیر بعد این که آتسوکو کلی از طرف ما معذرت خواهی کرد (دیگه کم مونده بود تعهد نامه هم بگیرن=__=!!!!)بالاخره گذاشتن بریم
کاناده:عجب معلم عصبانی بود ولی مدیره خیلی آروم تر از اون بودا!
یوکاری:آره...معلمه اصلا اعصاب نداشت
آیاکو:تازه ما باید از کجا می دونستیم امروز شنبه هست؟!؟!!؟
آتسوکو:نا سلامتی دانش آموز هستیما!!!نباید می دونستیم؟؟
کاناده:حالا بگذریم...الان باید این همه راه رو تا دیوونه خونه دوباره برگردیم.
نیم ساعت بعد...
کاناده:اوففف دیگه داریم نزدیک می شیم...ولی خیلی خوب شدا لااقل زیر آفتاب موندیم خشک شدیم.
آتسوکو:وایییی آره
(تا من و آتسوکو اینو گفتیم یه ماشینه با سرعت رد شد از کنارمون و یه چاله هم اون کنار بود که توش پر آب بود و...سر تا پامون رو خیس کرد=__= من و آتسوکو یهو واستادیم)
آتسوکو:موش آب کشیده شدیم!!!!!
کاناده:همین الان گفتم خشک شدیما!!!!(عجب شانسی!!!)
آیاکو و یوکاری هم هر هر می خندیدن.بعد هم بزور رفتیم تا عمارت
تا در زدیم آیاتو سریع درو باز کردو بزور ما 4 تا رو هل داد داخل کاخ و سریع داد زدک
آیاتو:شما ها کجا بودین؟!؟!؟!!!!؟و این 2 تا موش آب کشیده کین؟
آیاکو:این دو تا که آتسوکو و کاناده هستن...بریم تو سالن به همه توضیح می دیم(و رفتیم طرف سالن)

نظرات (۱۸)

Loading...

توضیحات

قسمت 46 رمان عاشقان شیطانی

۱۵ لایک
۱۸ نظر

گومن گومن دیروز کلا نیومدم نماشا ولی در عوضش امروز جبران می کنم....
بعد 1 ساعت ونیم...
بالاخره معلمه اومد پایین گوشمونو گرفت به زور بردمون دفتر مدیر بعد این که آتسوکو کلی از طرف ما معذرت خواهی کرد (دیگه کم مونده بود تعهد نامه هم بگیرن=__=!!!!)بالاخره گذاشتن بریم
کاناده:عجب معلم عصبانی بود ولی مدیره خیلی آروم تر از اون بودا!
یوکاری:آره...معلمه اصلا اعصاب نداشت
آیاکو:تازه ما باید از کجا می دونستیم امروز شنبه هست؟!؟!!؟
آتسوکو:نا سلامتی دانش آموز هستیما!!!نباید می دونستیم؟؟
کاناده:حالا بگذریم...الان باید این همه راه رو تا دیوونه خونه دوباره برگردیم.
نیم ساعت بعد...
کاناده:اوففف دیگه داریم نزدیک می شیم...ولی خیلی خوب شدا لااقل زیر آفتاب موندیم خشک شدیم.
آتسوکو:وایییی آره
(تا من و آتسوکو اینو گفتیم یه ماشینه با سرعت رد شد از کنارمون و یه چاله هم اون کنار بود که توش پر آب بود و...سر تا پامون رو خیس کرد=__= من و آتسوکو یهو واستادیم)
آتسوکو:موش آب کشیده شدیم!!!!!
کاناده:همین الان گفتم خشک شدیما!!!!(عجب شانسی!!!)
آیاکو و یوکاری هم هر هر می خندیدن.بعد هم بزور رفتیم تا عمارت
تا در زدیم آیاتو سریع درو باز کردو بزور ما 4 تا رو هل داد داخل کاخ و سریع داد زدک
آیاتو:شما ها کجا بودین؟!؟!؟!!!!؟و این 2 تا موش آب کشیده کین؟
آیاکو:این دو تا که آتسوکو و کاناده هستن...بریم تو سالن به همه توضیح می دیم(و رفتیم طرف سالن)