داستانی در کپشن
لونا: دوباره دعوا..من دیگه نمیتونم تو این خونه دووم بیارم پیتر ما باید بریم ما باید از اینجا فرار کنیم من دیگه نمی تونم
پیتر:چی؟من از اینجا برم؟من پامو بیرون نمیذارم فک کردی میتونی هرچی دلت خواست بهم بگی؟
بقیش پست بعد اسم داستان فرار از خانه..
نظرات (۴)