در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت۶۲:

۱۱ نظر گزارش تخلف
♦aDeRyAn♦
♦aDeRyAn♦

تک خنده‌ای کرد و گف-خب چت بود؟
+میگم تو میدونی چرت بین شین و یوما شکراب شده؟
-نع!مگه شکراب شده._.؟
با پا زدم تو سرش+گم شو تو که اوضاعت از شین هم خراب تره!
نگاهمو دوختم به سقف غار،فکرم بدجور مشغول این دوتا بود.عاخه اینا تا دیروز جونشون برا هم در میرفت! حالا در هم نمیرفت رفیق که بودن بالاخره،حالا چی شده اینجوری شدن الله‌اعلم!
تو همین فکرا بودم که چشمان سنگین شد و کم کم خوابم برد
*****
نورچشمامو میزد،به زور چشامو باز کردم و نگاهمو دوختم ب ورودی غار..ساچ‌عه‌واو! بارون بند اومده بود و آفتاب عین فلق داشت میتابید!شین هم کنار ورودی وایساده بود..
شین-بیدار شدی؟
+نه خوابم ادای بیدار بودن درمیارم._.
پوزخند زد.دویدم سمتش با خوشحالی به صورتش خیره شدم+ایول بارون بند اومده.من برم دایی رو بیدار کنم تا حرکت کنیم.
تا خاستم برم سمت داییم بازومو گرفت،ضربان قلبم رف رو صد!یا نوح! چه خبرته دختر؟هول کردی چرا؟ یاواش! نمیخاد بخورتت که!
شین-نچ نمیشه.
+چی نمیشه دقیقا؟
-اینکه مربی رو بیدار کنی
+چرا اونوقت؟
سرمو چرخوند سمت ورودی-ی نگا ب روبه‌رو بندازی چراشو میفهمی احمق جون.
نهههه!چه خبره عاغا یکی یکی!اینطور که از شواهد پیدا بود نصف کوه ریخته بود پایین و راه رو کاملا بند اورده بود!دقت بفرمایید،نصف کوه که میگم دقیقا نصف ها!نه ثلث نه ربع نه هیچی.. دقیقا نصف!
+عی عررر!
-چی شد؟
+به گا رفتیم که!.
خندید-یعنی عاشق این عفت کلامتم! تو مثلا دختری!یکم مودب باش!
با حرص نگاش کردم+اوه مای اوس کریم!شب بود ندیدمت ابن لقمان!بعدشم من بی ادب نیستم.من فقط دیکشنری کلماتم با شما متفاوته.اونم یکم!نه زیاد!
خندید...
+ول کن اینارو مشنگ الان باید درباره دایرةاللغات من ور بزنیم عایا؟
جدی شد،سرشو تکون داد-اوکی.بریم به مربی و بچه ها خبر بدیم.
رفتیم سمت داییم و بچه ها.همه بیدار شده بودن جز شیزوکو و یوتا!خدا در و تخته رو خوب با هم جور میکنه!لنگه‌ی همن!
شین-مربی.یه چند لحظه...
دایی اومد سمت ما-چیزی شده؟
+راستش چیزی که نشده،فقط یکم بدبخ شدیم!
دایی-جان._.؟
شین-مربی شما اصلا به حرفش توجه نکنین گوشتون با من باشه!
خندم گرفت.جلو دایی بهم نمیگفت احمق!از ضمیر سوم شخص مفرد استفاده میکرد!ولی خب در عین حال عصبانی هم شدم،چی میشد مثل اون دفه اسممو صدا میزد؟دوس دختراش زنده به گور میشدن مثلا؟ راستی دوس دختر داره؟نکنه داشته باشه؟خب خره معلومه...

نظرات (۱۱)

Loading...

توضیحات

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت۶۲:

۹ لایک
۱۱ نظر

تک خنده‌ای کرد و گف-خب چت بود؟
+میگم تو میدونی چرت بین شین و یوما شکراب شده؟
-نع!مگه شکراب شده._.؟
با پا زدم تو سرش+گم شو تو که اوضاعت از شین هم خراب تره!
نگاهمو دوختم به سقف غار،فکرم بدجور مشغول این دوتا بود.عاخه اینا تا دیروز جونشون برا هم در میرفت! حالا در هم نمیرفت رفیق که بودن بالاخره،حالا چی شده اینجوری شدن الله‌اعلم!
تو همین فکرا بودم که چشمان سنگین شد و کم کم خوابم برد
*****
نورچشمامو میزد،به زور چشامو باز کردم و نگاهمو دوختم ب ورودی غار..ساچ‌عه‌واو! بارون بند اومده بود و آفتاب عین فلق داشت میتابید!شین هم کنار ورودی وایساده بود..
شین-بیدار شدی؟
+نه خوابم ادای بیدار بودن درمیارم._.
پوزخند زد.دویدم سمتش با خوشحالی به صورتش خیره شدم+ایول بارون بند اومده.من برم دایی رو بیدار کنم تا حرکت کنیم.
تا خاستم برم سمت داییم بازومو گرفت،ضربان قلبم رف رو صد!یا نوح! چه خبرته دختر؟هول کردی چرا؟ یاواش! نمیخاد بخورتت که!
شین-نچ نمیشه.
+چی نمیشه دقیقا؟
-اینکه مربی رو بیدار کنی
+چرا اونوقت؟
سرمو چرخوند سمت ورودی-ی نگا ب روبه‌رو بندازی چراشو میفهمی احمق جون.
نهههه!چه خبره عاغا یکی یکی!اینطور که از شواهد پیدا بود نصف کوه ریخته بود پایین و راه رو کاملا بند اورده بود!دقت بفرمایید،نصف کوه که میگم دقیقا نصف ها!نه ثلث نه ربع نه هیچی.. دقیقا نصف!
+عی عررر!
-چی شد؟
+به گا رفتیم که!.
خندید-یعنی عاشق این عفت کلامتم! تو مثلا دختری!یکم مودب باش!
با حرص نگاش کردم+اوه مای اوس کریم!شب بود ندیدمت ابن لقمان!بعدشم من بی ادب نیستم.من فقط دیکشنری کلماتم با شما متفاوته.اونم یکم!نه زیاد!
خندید...
+ول کن اینارو مشنگ الان باید درباره دایرةاللغات من ور بزنیم عایا؟
جدی شد،سرشو تکون داد-اوکی.بریم به مربی و بچه ها خبر بدیم.
رفتیم سمت داییم و بچه ها.همه بیدار شده بودن جز شیزوکو و یوتا!خدا در و تخته رو خوب با هم جور میکنه!لنگه‌ی همن!
شین-مربی.یه چند لحظه...
دایی اومد سمت ما-چیزی شده؟
+راستش چیزی که نشده،فقط یکم بدبخ شدیم!
دایی-جان._.؟
شین-مربی شما اصلا به حرفش توجه نکنین گوشتون با من باشه!
خندم گرفت.جلو دایی بهم نمیگفت احمق!از ضمیر سوم شخص مفرد استفاده میکرد!ولی خب در عین حال عصبانی هم شدم،چی میشد مثل اون دفه اسممو صدا میزد؟دوس دختراش زنده به گور میشدن مثلا؟ راستی دوس دختر داره؟نکنه داشته باشه؟خب خره معلومه...