در حال بارگذاری ویدیو ...

ابو جعفر 4 ( ابراهیم هادی )

یا اباالفضل العباس (ع)♥
یا اباالفضل العباس (ع)♥

... را به اردوگاه اسیران فرستادند.ابراهیم هر چه تلاش کرد که ابوجعفر پیش ما بماند نشد.ابوجعفر گفته بود:خواهش می کنم من را اینجا نگه دارید.می خواهم با عراقی ها بجنگم! اما موافقت نشده بود.:'(
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
مدتی بعد، شنیدم جمعی از اسرای عراقی به نام گروه توابین به جبهه آمده اند.آن ها به همراه رزمندگان تیپ بدر با عراقی ها می جنگیدند.
عصر بود.یکی از بچه های قدیمی گروه به دیدن من آمد.با خوشحالی گفت:خبر جالبی برایت دارم.ابوجعفر همان اسیر عراقی در مقر تیپ بدر مشغول فعالیت است!
عملیات نزدیک بود.بعد از عملیات به همراه رفقا به محل تیپ بدر رفتیم.گفتیم:هر طور شده ابوجعفر را پیدا می کنیم و به جمع بچه های گروه ملحق می کنیم.
قبل از ورود به ساختمان تیپ، با صحنه ای برخورد کردیم که باور کردنی نبود.تصاویر شهدای تیپ بر روی دیوار نصب گردیده بود.تصویر ابوجعفر در میان شهدای آخرین عملیات تیپ بدر مشاهده می شد!
سرم داغ شد. حالت عجیبی داشتم، مات و مبهوت به چهره اش نگاه کردم.دیگر وارد ساختمان نشدیم.
از مقر تیپ خارج شدیم.تمام خاطرات آن شب در ذهنم مرور می شد.حمله به دشمن، فداکاری ابراهیم، بیسیم چی عراقی، اردوگاه اسرا و تیپ بدر و ... بعد هم شهادت، خوشا به حالش!:)

«نظر من ->منم فکر نمی کردم یک اسیر عراقی... واقعا خوش به حالش».

شادی روح شهدا صلوات :)

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

ابو جعفر 4 ( ابراهیم هادی )

۱۱ لایک
۰ نظر

... را به اردوگاه اسیران فرستادند.ابراهیم هر چه تلاش کرد که ابوجعفر پیش ما بماند نشد.ابوجعفر گفته بود:خواهش می کنم من را اینجا نگه دارید.می خواهم با عراقی ها بجنگم! اما موافقت نشده بود.:'(
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
مدتی بعد، شنیدم جمعی از اسرای عراقی به نام گروه توابین به جبهه آمده اند.آن ها به همراه رزمندگان تیپ بدر با عراقی ها می جنگیدند.
عصر بود.یکی از بچه های قدیمی گروه به دیدن من آمد.با خوشحالی گفت:خبر جالبی برایت دارم.ابوجعفر همان اسیر عراقی در مقر تیپ بدر مشغول فعالیت است!
عملیات نزدیک بود.بعد از عملیات به همراه رفقا به محل تیپ بدر رفتیم.گفتیم:هر طور شده ابوجعفر را پیدا می کنیم و به جمع بچه های گروه ملحق می کنیم.
قبل از ورود به ساختمان تیپ، با صحنه ای برخورد کردیم که باور کردنی نبود.تصاویر شهدای تیپ بر روی دیوار نصب گردیده بود.تصویر ابوجعفر در میان شهدای آخرین عملیات تیپ بدر مشاهده می شد!
سرم داغ شد. حالت عجیبی داشتم، مات و مبهوت به چهره اش نگاه کردم.دیگر وارد ساختمان نشدیم.
از مقر تیپ خارج شدیم.تمام خاطرات آن شب در ذهنم مرور می شد.حمله به دشمن، فداکاری ابراهیم، بیسیم چی عراقی، اردوگاه اسرا و تیپ بدر و ... بعد هم شهادت، خوشا به حالش!:)

«نظر من ->منم فکر نمی کردم یک اسیر عراقی... واقعا خوش به حالش».

شادی روح شهدا صلوات :)

مذهبی