شازده کو چولو پارت یازدهم...
٧
روز پنجم باز سرِ گوسفند از یک راز دیگر زندگی شهریار کوچولو سر در آوردم. مثل چیزی که مدتها تو دلش بهاش فکر کرده باشد یکهو بی مقدمه از من پرسید:
-گوسفندی که ُبتّه ها را بخورد گل ها را هم میخورد؟
-گوسفند هرچه گیرش بیاید میخورد.
-حتا گلهایی را هم که خار دارند؟
-آره، حتا گلهایی را هم که خار دارند.
-پس خارها فایدهشان چیست؟
من چه میدانستم؟ یکی از آن: سخت گرفتار باز کردن یک مهره ی سفتِ موتور بودم. از این که یواش یواش بو میبردم خرابیِ کار به آن سادگی ها هم که خیال میکردم نیست برج زهرمار شده بودم و ذخیرهی آبم هم که داشت ته میکشید بیشتر به وحشتم میانداخت.
-پس خارها فایدهشان چسیت؟
شهریار کوچولو وقتی سوالی را میکشید وسط دیگر به این مفتیها دست بر نمیداشت. مهره پاک کلافه ام کرده بود. همین جور سرسری پراندم که: -خارها به درد هیچ کوفتی نمیخورند. آنها فقط نشانه ی بدجنسی گلها هستند.
-دِ! و پس از لحظه یی سکوت با یک جور کینه درآمد که:
-حرفت را باور نمیکنم! گلها ضعیفند. بی شیله پیله اند. سعی میکنند یک جوری تهِ دل خودشان را قرص کنند. این است که خیال میکنند با آن خارها چیزِ ترسناکِ وحشتآوری میشوند...
لام تا کام بهاش جواب ندادم. در آن لحظه داشتم تو دلم میگفتم: »اگر این مهره ی لعنتی همین جور بخواهد لج کند با یک ضربه ی چکش حسابش را میرسم.« اما شهریار کوچولو دوباره افکارم را به هم ریخت: -تو فکر میکنی گلها... من باز همان جور بیتوجه گفتم: -ای داد بیداد! ای داد بیداد! نه، من هیچ کوفتی فکر نمیکنم! آخر من گرفتار هزار مساله ی مهمتر از آنم! هاج و واج نگاهم کرد و گفت: -مساله ی مهم!
مرا میدید که چکش به دست با دست و بالِ سیاه روی چیزی که خیلی هم به نظرش زشت میآمد خم شده ام. -مثل آدم بزرگها حرف میزنی! از شنیدنِ این حرف خجل شدم اما او همین جور بیرحمانه میگفت: -تو همه چیز را به هم میریزی... همه چیز را قاتی میکنی! حسابی از کوره در رفته بود.
موهای طلایی طلائیش تو باد میجنبید. -اخترکی را سراغ دارم که یک آقا سرخ روئه توش زندگی میکند. او هیچ وقت یک گل را بو نکرده، هیچ وقت یک ستاره را تماشا نکرده هیچ وقت کسی را دوست نداشته هیچ وقت جز جمع زدن عددها کاری نکرده. او هم مثل تو صبح تا شب کارش همین است که بگوید: »من یک آدم مهمم! یک آدم مهمم!« این را بگوید و از غرور به خودش باد کند. اما خیال کرده: او آدم نیست، یک قارچ است!
-یک چی؟
نظرات (۵)