+18داستان کوتاه دختر تن فروش
دختر کم سن وسال وفوق العاده زیبایی را دیدم که تن فروشی میکرد
.
خیلی ها بی تابانه در صف منتظر بودند
.
من هم رفتم توی صف
.
هرچه نزدیک تر میشدم وسوسه ام بیشتر مید به خاطر همین با پرس و جو
فهمیدم خیلی ارزان تن فروشی میکند..
دیگر صبرم تمام شده بود ...
جلو که رسیدم دیدم تنش را،
گفتم مگر چه تنی داری که اینمه مشتری و خواهان داری؟؟
دخترک با چشمان معصوم ارام گفت تنم،.... تن جنوب است
دیدم تنش هم تازه ست هم ارزونه 3تا خریدم...
واقعا تن ماهی جنوب خیلی خوش مزه است
توروح هرچی ادم منحرفه...
اون18+هم دمای خونمون بوددد....
(بی مزه هم خووودتی)
:)
نظرات (۶۲)