در حال بارگذاری ویدیو ...

من اینجا بودم، من اینجا هستم... لی مین هو تو پاریس :-) ...،... فریماه تو نماشا :-)

۱۳ نظر
گزارش تخلف
فریماه (آفلاین شدم... اما شما روی خط لبخند بمونید)

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به همگی. یه سلام بلند بالا به اندازه همه ی این هشت ماه و اندی که نبودم. و یه شرمندگیِ بزرگ اندازه تک تک روزها و ساعت های این مدت.
شرمندگی بابت اینکه اونقدر یهویی رفتم و از هیچکس خداحافظی نکردم و الان هم نیومدم که بمونم. تو این مدت بیشتر از 100 تا کامنت ثبت کرده بودید که از همین جا بابت تک تکش از همه شما سپاسگزارم. همه کامنت ها رو تأیید میکنم اما بازم شرمنده ام که نمیتونم بهشون جوابی بدم. و از این به بعد هم قسمت نظرات کانالم تأییدی نیست.
امروز روز بزرگیه روز میلاد پیامبر مهربانی به همه ی شما این روز رو تبریک میگم و چه تقارن زیباییه که امروز تولد یه خانمِ "ماه مانند" هم هست. من تو نماشا دوستان گل زیادی پیدا کردم که مصاحبت باهاشون جزو بهترین لحظات عمرم بود اما بودن تو نماشا ناراحتی هایی هم داشت. از یه موقعی به بعد تصمیم گرفتم دیگه به کامنتها جواب های طولانی ندم، دیگه با کسی صمیمی نشم و آدمهای دنیای مجازی رو واقعی نبینم. همون وقتها بود که کم کم سر و کله کامنتهای مهسا جان اینجا پیدا شد. با همه ی مقاومتی که سعی میکردم نشون بدم یه موقعی به خودم اومدم که دیدم یکی از انگیزه های مهم ام برای ویدیو آپ کردن، خوندن کامنت های مهسا جانه. ولی بازم سعی کردم غیر از ویدیو درباره هیچ چیز دیگه ای با هم صحبت نکنیم. باز هم در برابر صمیمیت مقاومت کردم. تازه روزی که به دلایل شخصی مجبور شدم از نماشا برم و با همه ی دوستان قطع رابطه کنم فهمیدم چقدر دلتنگِ اون حرف زدن هاش هستم حتی اگر مجازی بود. فهمیدم برای گفتنِ "دوستت دارم" ، "چقدر همدم خوبی هستی" ، "چقدر حرف زدن باهات خوشحالم میکنه" ، " چقدر دلتنگت ام" همیشه وقت نیست. و من که غیر از نماشا هیچ راه ارتباطی ای باهاش نداشتم همه ی این مدت رو فقط بهش فکر کردم، کامنت هاش رو خوندم و از خودم دلگیر شدم. من یه خانم کوچولوی سه ساله تو خونه دارم که متولد اوایل آذره مهسا جان هم همیشه شوخی میکرد و میگفت من یه طفل سه ساله ام... پس یه خانم کوچولوی سه ساله هم تو نماشا دارم که متولد اواخر آذره.... چه آذرِ دوست داشتنی ای.
... ادامه در قسمت نظرات...

نظرات (۱۳)

Loading...

توضیحات

من اینجا بودم، من اینجا هستم... لی مین هو تو پاریس :-) ...،... فریماه تو نماشا :-)

۲۱ لایک
۱۳ نظر

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به همگی. یه سلام بلند بالا به اندازه همه ی این هشت ماه و اندی که نبودم. و یه شرمندگیِ بزرگ اندازه تک تک روزها و ساعت های این مدت.
شرمندگی بابت اینکه اونقدر یهویی رفتم و از هیچکس خداحافظی نکردم و الان هم نیومدم که بمونم. تو این مدت بیشتر از 100 تا کامنت ثبت کرده بودید که از همین جا بابت تک تکش از همه شما سپاسگزارم. همه کامنت ها رو تأیید میکنم اما بازم شرمنده ام که نمیتونم بهشون جوابی بدم. و از این به بعد هم قسمت نظرات کانالم تأییدی نیست.
امروز روز بزرگیه روز میلاد پیامبر مهربانی به همه ی شما این روز رو تبریک میگم و چه تقارن زیباییه که امروز تولد یه خانمِ "ماه مانند" هم هست. من تو نماشا دوستان گل زیادی پیدا کردم که مصاحبت باهاشون جزو بهترین لحظات عمرم بود اما بودن تو نماشا ناراحتی هایی هم داشت. از یه موقعی به بعد تصمیم گرفتم دیگه به کامنتها جواب های طولانی ندم، دیگه با کسی صمیمی نشم و آدمهای دنیای مجازی رو واقعی نبینم. همون وقتها بود که کم کم سر و کله کامنتهای مهسا جان اینجا پیدا شد. با همه ی مقاومتی که سعی میکردم نشون بدم یه موقعی به خودم اومدم که دیدم یکی از انگیزه های مهم ام برای ویدیو آپ کردن، خوندن کامنت های مهسا جانه. ولی بازم سعی کردم غیر از ویدیو درباره هیچ چیز دیگه ای با هم صحبت نکنیم. باز هم در برابر صمیمیت مقاومت کردم. تازه روزی که به دلایل شخصی مجبور شدم از نماشا برم و با همه ی دوستان قطع رابطه کنم فهمیدم چقدر دلتنگِ اون حرف زدن هاش هستم حتی اگر مجازی بود. فهمیدم برای گفتنِ "دوستت دارم" ، "چقدر همدم خوبی هستی" ، "چقدر حرف زدن باهات خوشحالم میکنه" ، " چقدر دلتنگت ام" همیشه وقت نیست. و من که غیر از نماشا هیچ راه ارتباطی ای باهاش نداشتم همه ی این مدت رو فقط بهش فکر کردم، کامنت هاش رو خوندم و از خودم دلگیر شدم. من یه خانم کوچولوی سه ساله تو خونه دارم که متولد اوایل آذره مهسا جان هم همیشه شوخی میکرد و میگفت من یه طفل سه ساله ام... پس یه خانم کوچولوی سه ساله هم تو نماشا دارم که متولد اواخر آذره.... چه آذرِ دوست داشتنی ای.
... ادامه در قسمت نظرات...