در حال بارگذاری ویدیو ...

شعری زیبا از حسین پناهی

mostafa mehranpour
mostafa mehranpour

مادربزرگ
گم کرده‌ام در هیاهوی شهر
آن نظر بند سبز را
که در کودکی بسته بودی به بازوی من
در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق
خمره دلم .
بر ایوان سنگ و سنگ شکست
دستم به دست دوست ماند
پایم به پای راه رفت
من چشم خورده‌ام
من چشم خورده‌ام
من تکه تکه از دست رفته‌ام
در روز روز زندگانیم

#نوستالژی

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

شعری زیبا از حسین پناهی

۵ لایک
۰ نظر

مادربزرگ
گم کرده‌ام در هیاهوی شهر
آن نظر بند سبز را
که در کودکی بسته بودی به بازوی من
در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق
خمره دلم .
بر ایوان سنگ و سنگ شکست
دستم به دست دوست ماند
پایم به پای راه رفت
من چشم خورده‌ام
من چشم خورده‌ام
من تکه تکه از دست رفته‌ام
در روز روز زندگانیم

#نوستالژی

موسیقی و هنر