در حال بارگذاری ویدیو ...

اعجاز اشک (۳ دقیقه در قیامت)

یا ابوالفضل العباس (ع) ۲ ⁦♥️
یا ابوالفضل العباس (ع) ۲ ⁦♥️

بسم الله الرحمن الرحیم

ایستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه میکردم.انگار هیچ اراده ای از خودم نداشتم. هیچ کار و عملم قابل دفاع نبود. فقط نگاه میکردم.یکی آمد و دو سال نمازهای من را برد! دیگری آمد و قسمتی از کارهای خیر مرا برداشت. بعدی...
بلاتشبیه شبیه یک گوسفند که هیچ ارادهای ندارد و فقط نگاه میکند، من هم فقط نگاه میکردم.چون هیچگونه دفاعی در مقابل دیگران نمیشد کرد.در دنیا،انسان هرچند مقصر باشد، اما در دادگاه از خود دفاع میکند و با گرفتن وکیل و... خود را تاحدودی از اتهامات تبرئه میکند.
اما اینجا... مگر می شود چیزی گفت؟! فقط نگاه میکردم. حتی آنچه در فکر انسان بوده برای همه نمایان است، چه رسد به اعمال انسان. برای همین هیچکس نمیتواند بی دلیل از خود دفاع کند.در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این ضرب المثل بود: آش نخورده و دهن سوخته.
شخصی در مقابل من غیبت کرده یا تهمت زده و من هم در گناه او شریک شده بودم. چقدر گناهانی را دیدم که هیچ لذتی برایم نداشت
و فقط سرافکندگی برایم ایجاد کرد.
خیلی سخت بود، خیلی. حساب و کتاب خدا به دقت ادامه داشت.اما زمانی که بررسی اعمال من انجام میشد و نقایص کارهایم را میدیدم، گرمای شدیدی از سمت چپ به سوی من می آمد! حرارتی که نزدیک بود تمام بدنم را بسوزاند. اما...
این حرارت تمام بدنم را میسوزاند، طوری که قابل تحمل نبود. همه جای بدنم میسوخت، بجز صورت و سینه و کف دست هایم!
برای من جای تعجب بود. چرا این سه قسمت بدنم نمیسوزد؟!
لازم به تکلم نبود. جواب سؤالم را بلافاصله فهمیدم.من از نوجوانی در هیئت و جلسات فرهنگی مسجد محل حضور داشتم. پدرم به من توصیه میکرد که وقتی برای آقا امام حسین(ع)
و یا حضرت زهرا (س) و اهل بیت :اشک میریزی، قدر این اشک را بدان. اشک بر این بزرگان، قیمتی است و ارزش آن را در قیامت میفهمیم. پدرم از بزرگان و اهل منبر شنیده بود که این اشک را به سینه و صورت خود بکشید و این کار را میکرد....


منبع: سایت بلاغ و نمناک

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

اعجاز اشک (۳ دقیقه در قیامت)

۱۰ لایک
۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

ایستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه میکردم.انگار هیچ اراده ای از خودم نداشتم. هیچ کار و عملم قابل دفاع نبود. فقط نگاه میکردم.یکی آمد و دو سال نمازهای من را برد! دیگری آمد و قسمتی از کارهای خیر مرا برداشت. بعدی...
بلاتشبیه شبیه یک گوسفند که هیچ ارادهای ندارد و فقط نگاه میکند، من هم فقط نگاه میکردم.چون هیچگونه دفاعی در مقابل دیگران نمیشد کرد.در دنیا،انسان هرچند مقصر باشد، اما در دادگاه از خود دفاع میکند و با گرفتن وکیل و... خود را تاحدودی از اتهامات تبرئه میکند.
اما اینجا... مگر می شود چیزی گفت؟! فقط نگاه میکردم. حتی آنچه در فکر انسان بوده برای همه نمایان است، چه رسد به اعمال انسان. برای همین هیچکس نمیتواند بی دلیل از خود دفاع کند.در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این ضرب المثل بود: آش نخورده و دهن سوخته.
شخصی در مقابل من غیبت کرده یا تهمت زده و من هم در گناه او شریک شده بودم. چقدر گناهانی را دیدم که هیچ لذتی برایم نداشت
و فقط سرافکندگی برایم ایجاد کرد.
خیلی سخت بود، خیلی. حساب و کتاب خدا به دقت ادامه داشت.اما زمانی که بررسی اعمال من انجام میشد و نقایص کارهایم را میدیدم، گرمای شدیدی از سمت چپ به سوی من می آمد! حرارتی که نزدیک بود تمام بدنم را بسوزاند. اما...
این حرارت تمام بدنم را میسوزاند، طوری که قابل تحمل نبود. همه جای بدنم میسوخت، بجز صورت و سینه و کف دست هایم!
برای من جای تعجب بود. چرا این سه قسمت بدنم نمیسوزد؟!
لازم به تکلم نبود. جواب سؤالم را بلافاصله فهمیدم.من از نوجوانی در هیئت و جلسات فرهنگی مسجد محل حضور داشتم. پدرم به من توصیه میکرد که وقتی برای آقا امام حسین(ع)
و یا حضرت زهرا (س) و اهل بیت :اشک میریزی، قدر این اشک را بدان. اشک بر این بزرگان، قیمتی است و ارزش آن را در قیامت میفهمیم. پدرم از بزرگان و اهل منبر شنیده بود که این اشک را به سینه و صورت خود بکشید و این کار را میکرد....


منبع: سایت بلاغ و نمناک

مذهبی