در حال بارگذاری ویدیو ...

اولین تیزر رسمی رمان " شیاطین سرخ" Mahsabp4

Lilith _4
Lilith _4

نام رمان: شیاطین سرخ
نویسنده: Mahsabp4
ژانر: جنایی، معمایی، عاشقانه
ساعات پارت گذاری: نامعلوم


خلاصه:
دست خونینم روی آینه حرکت می‌کند و گرد و غبار را از روی آن می‌رهاند. به راستی کسی که از درون آینه به من خیره شده است، خودم هستم؟ همان کودک شاد و سرزنده که صدای خنده‌اش از چند کوچه آنورتر هم به گوش می‌رسید؟ همان کودک دلسوز و مهربان؟ نه! من دیگر کسی که قبلا بودم نیستم! اکنون یک من جدید متولد شده است! یک من جدید... سرد، مغرور و خودخواه! مگر چه می‌شود اگر کمی به خودم فکر کنم؟ کمی به خودم و انتقام!
مقدمه:
من یک جادوگرم، یک جادوگر پلید! دستانم را به خون آلوده می‌کنم شاید کمی آرام بگیرم! دست‌های آلوده به خون و مغزی پر از سیاهی! در میان بارانی از خون می‌ایستم، سایه‌ای سرد از جنس درد احاطه می‌کند اطرافم را و من، رها می‌کنم خودم را در میان نسیم‌های خنکی از نفرت!
با لذت لبخند میزنم، از مرز‌های زندگی عبور می‌کنم و به آغوش مرگ پناه می‌برم و مرگ را مانند آهنگی زیبا و ملایم که همه را به رقص وامیدارد، می‌نوازم! و تو، از این مرز عبور کن و به سمتم بیا، دستانم را بگیر و مرا از این محفل تاریکی جدا کن و باریکه‌ی نوری از روشنایی نشانم بده!

لینک رمان:
https://forum.98ia2.ir/topic/2385-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D8%B7%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%B1%D8%AE-mahsabp4-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%AF%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7/

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

اولین تیزر رسمی رمان " شیاطین سرخ" Mahsabp4

۱ لایک
۰ نظر

نام رمان: شیاطین سرخ
نویسنده: Mahsabp4
ژانر: جنایی، معمایی، عاشقانه
ساعات پارت گذاری: نامعلوم


خلاصه:
دست خونینم روی آینه حرکت می‌کند و گرد و غبار را از روی آن می‌رهاند. به راستی کسی که از درون آینه به من خیره شده است، خودم هستم؟ همان کودک شاد و سرزنده که صدای خنده‌اش از چند کوچه آنورتر هم به گوش می‌رسید؟ همان کودک دلسوز و مهربان؟ نه! من دیگر کسی که قبلا بودم نیستم! اکنون یک من جدید متولد شده است! یک من جدید... سرد، مغرور و خودخواه! مگر چه می‌شود اگر کمی به خودم فکر کنم؟ کمی به خودم و انتقام!
مقدمه:
من یک جادوگرم، یک جادوگر پلید! دستانم را به خون آلوده می‌کنم شاید کمی آرام بگیرم! دست‌های آلوده به خون و مغزی پر از سیاهی! در میان بارانی از خون می‌ایستم، سایه‌ای سرد از جنس درد احاطه می‌کند اطرافم را و من، رها می‌کنم خودم را در میان نسیم‌های خنکی از نفرت!
با لذت لبخند میزنم، از مرز‌های زندگی عبور می‌کنم و به آغوش مرگ پناه می‌برم و مرگ را مانند آهنگی زیبا و ملایم که همه را به رقص وامیدارد، می‌نوازم! و تو، از این مرز عبور کن و به سمتم بیا، دستانم را بگیر و مرا از این محفل تاریکی جدا کن و باریکه‌ی نوری از روشنایی نشانم بده!

لینک رمان:
https://forum.98ia2.ir/topic/2385-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D8%B7%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%B1%D8%AE-mahsabp4-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%AF%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7/