غزلخوانی زیبای استاد معین و بانو هایده فقید در اسرائیل، مست (ما هم شکسته خاطر و دیوانه بوده ایم) معین، بگو یارب چه بد گفتم هایده

عباس
عباس

ما هم شکسته خاطر و دیوانه بوده ایم
ما هم اسیر طره ی جانانه بوده ایم
ما هم به روزگار جوانی ز شور عشق
روزی ندیم بلبل و پروانه بوده ایم
بر کام خشک ما به حقارت نظر مکن
ما هم رفیق ساغر و پیمانه بوده ایم
اوناکه توزندگیشون قصه های خوب شنیدند
تو قمار زندگانی همه جور بازی رو دیدند
اوناکه توخلوت شب شعرای حافظ و خوندن
همه راه و رفتن اما بر سر دو راهی موندند
بهشون بگین که اینجایه نفر همیشه مسته
یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشسته
بهشون بگید که قصش مث شاهنومه درازه
کی بوده کجا رسیده چه جوری باید بسازه
حالا قصه هاشو مستاتوی میخونه ها میگند
امااون همیشه مستو توی اونجا راه نمیدن
دیگه نیست کمنددلها گیسوهای رنگ برفش
تومیخونه کسی نیس که بیادرو لبها حرفش
بزارید همه بدونن که به دست غم اسیره
اخرش یه شب همونجا سراین کوچه میمیره
من امشب سرخوش و دیوانه و مست و غزل خوانم
به جام می پناه آورده ام از غم گریزانم
گر از میخانه باز آیم مرا غم باز می جوید
رویدای دوستان من گوشه میخانه می مانم
بمستی پای در میدان غم بنهاده ام امشب
مگیر ای رهگذر از من اگر افتان و خیزانم
*******
بگو یارب چه بد گفتم چه بد کردم
که نزدت خویشتن را دیو و دد کردم
مرا یارب نمیخواهی گناه هستو
اگر نفرین به این دنیای بد کردم
به حرفم گوش کن یارب
به دردم گوش کن یارب
اگر بیهوده میگویم مرا
خاموش کن یارب
به جز عشقی که دردش را
به من دادی به من یا رب
چه بخشیدی که رد کردم
فقط در عاشقی یارب
مدد گفتم شدم عاشق
تمنای مدد کردم
به حرفم گوش کن یارب
به دردم گوش کن یارب
اگر بیهوده میگویم مرا
خاموش کن یارب
شب مستی اگر یک توبه بشکستم
سحر تکرار توبه صد به صد کردم
به سیلابم کشاندی زیر و بم دیدم
تحمل در عذاب جزر و مد کردم
برایم آتش دوزخ فرستادی
برایت لاله ها را در سبد کردم
به حرفم گوش کن یارب
به دردم گوش کن یارب
اگر بیهوده میگویم مرا
خاموش کن یارب
گرفتی جامه فخر مرا از من
صبورانه کله را از نمد کردم
نشانم ده اگر یک مور آزردم
اگر یکدانه گندم را لگد کردم
مرا یارب نمیخواهی گناه هستو
اگر نفرین به این دنیای بد کردم

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

غزلخوانی زیبای استاد معین و بانو هایده فقید در اسرائیل، مست (ما هم شکسته خاطر و دیوانه بوده ایم) معین، بگو یارب چه بد گفتم هایده

۱۰ لایک
۲ نظر

ما هم شکسته خاطر و دیوانه بوده ایم
ما هم اسیر طره ی جانانه بوده ایم
ما هم به روزگار جوانی ز شور عشق
روزی ندیم بلبل و پروانه بوده ایم
بر کام خشک ما به حقارت نظر مکن
ما هم رفیق ساغر و پیمانه بوده ایم
اوناکه توزندگیشون قصه های خوب شنیدند
تو قمار زندگانی همه جور بازی رو دیدند
اوناکه توخلوت شب شعرای حافظ و خوندن
همه راه و رفتن اما بر سر دو راهی موندند
بهشون بگین که اینجایه نفر همیشه مسته
یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشسته
بهشون بگید که قصش مث شاهنومه درازه
کی بوده کجا رسیده چه جوری باید بسازه
حالا قصه هاشو مستاتوی میخونه ها میگند
امااون همیشه مستو توی اونجا راه نمیدن
دیگه نیست کمنددلها گیسوهای رنگ برفش
تومیخونه کسی نیس که بیادرو لبها حرفش
بزارید همه بدونن که به دست غم اسیره
اخرش یه شب همونجا سراین کوچه میمیره
من امشب سرخوش و دیوانه و مست و غزل خوانم
به جام می پناه آورده ام از غم گریزانم
گر از میخانه باز آیم مرا غم باز می جوید
رویدای دوستان من گوشه میخانه می مانم
بمستی پای در میدان غم بنهاده ام امشب
مگیر ای رهگذر از من اگر افتان و خیزانم
*******
بگو یارب چه بد گفتم چه بد کردم
که نزدت خویشتن را دیو و دد کردم
مرا یارب نمیخواهی گناه هستو
اگر نفرین به این دنیای بد کردم
به حرفم گوش کن یارب
به دردم گوش کن یارب
اگر بیهوده میگویم مرا
خاموش کن یارب
به جز عشقی که دردش را
به من دادی به من یا رب
چه بخشیدی که رد کردم
فقط در عاشقی یارب
مدد گفتم شدم عاشق
تمنای مدد کردم
به حرفم گوش کن یارب
به دردم گوش کن یارب
اگر بیهوده میگویم مرا
خاموش کن یارب
شب مستی اگر یک توبه بشکستم
سحر تکرار توبه صد به صد کردم
به سیلابم کشاندی زیر و بم دیدم
تحمل در عذاب جزر و مد کردم
برایم آتش دوزخ فرستادی
برایت لاله ها را در سبد کردم
به حرفم گوش کن یارب
به دردم گوش کن یارب
اگر بیهوده میگویم مرا
خاموش کن یارب
گرفتی جامه فخر مرا از من
صبورانه کله را از نمد کردم
نشانم ده اگر یک مور آزردم
اگر یکدانه گندم را لگد کردم
مرا یارب نمیخواهی گناه هستو
اگر نفرین به این دنیای بد کردم

موسیقی و هنر