در حال بارگذاری ویدیو ...

عشق بی کلام-قسمت7

۵ نظر
گزارش تخلف
{^*_*^}exo{^*_*^} kim ღ woo  ღbin {^*_*^}exo{^*_*^}
{^*_*^}exo{^*_*^} kim ღ woo ღbin {^*_*^}exo{^*_*^}

جز...................گروه.........بلک تیک
وااااااااای خدا ممنون ...مدیونتم خدایا
دست زدنای تماشاچیا خیلی زیاد بود ....همه مون از ته دل خوش حال بودیم....وای خدا فلبم داره میاد تو دهنم
تارا چشمام پر از اشک بود و می خندید
بلاخره به آرزومون رسیدیم...دیدن گروه اکسو
داورا ازمون خواستن که چند تامون بیایم بالا و حرف بزنیم ...من بودمو پارمیداو بیتا و سوفیا و آوا
میکروفون کنار گوشم رو روشن کردم و حرف زدم
من- من به عنوان نماینده گروه از تمام دوستانم تشکر و قدر دانی میکنم که تمام این سال ها پشتکار فراوانی داشتن و اول شدن براشون خیلی مهم بود و خیلی خوشحالم که نفر اول مسابقه شدیم ...و در آخر از تمام تماشاچیا و طرفدار ها به خاطر انرژی مثبتی که به ما وارد کردن تشکر میکنم...مرسی
بقیه هم تشکر کردن و با خوشحالی از پله ها پایین اومدیم و سیل خبر نگارا و طرفدارا که هم ازمون سوال می کردن هم امضا و خلاصه کلی سردرد گرفتیم
.......
دیگه سالن داشت خلوت میشد....ما هم 5 دقیقه ی دیگه باید میرفتیم سوار ماشین حس کردم یک زیادی رو زوم کرده خواستم نگاهشو غافلگیر کنم که همینطور هم شد
یه پسر بود اوف چه تیپی هم داشت شالگردنش رو روی صورتش که تا زیرچشماش بود درست کرد و اومد سمتم....
چون مشغول گوشی بودم سریع گوشی رو خاموش کردم و بهش خیره شدم
-سلام...اجراتون رو صحنه حرف نداشت میشه گفت از اکسو هم بهتر بود
نمی دونم نقطه ضعفه یا قوت ولی من همیشه با طرفدارام راحت بودم وشوخی زیاد میکردم
من-وااااو ببین از بس رو صحنه به سهون فکر کردم چشمای سهون رو با بقیه اشتباه میگیرم....وللش چی میگفتید؟؟آها ممنون ولی ما هیچ وقت به خوبی اکسو نمیرسیم
چشماش داشت میخندید نارمرد به چی میخندی
-شاید....ولی کار امروزتون فوق اولاده بود....
لبخند زدم که پارمیدا همینطور که داشت میرفت صدام زد
پارمیدا- مارال جان زود باش منتظرتن
من- الان میام
خواستم برم که به کره ای گفت
-از آشنایی با شما خوشبختم
******

نظرات (۵)

Loading...

توضیحات

عشق بی کلام-قسمت7

۵ لایک
۵ نظر

جز...................گروه.........بلک تیک
وااااااااای خدا ممنون ...مدیونتم خدایا
دست زدنای تماشاچیا خیلی زیاد بود ....همه مون از ته دل خوش حال بودیم....وای خدا فلبم داره میاد تو دهنم
تارا چشمام پر از اشک بود و می خندید
بلاخره به آرزومون رسیدیم...دیدن گروه اکسو
داورا ازمون خواستن که چند تامون بیایم بالا و حرف بزنیم ...من بودمو پارمیداو بیتا و سوفیا و آوا
میکروفون کنار گوشم رو روشن کردم و حرف زدم
من- من به عنوان نماینده گروه از تمام دوستانم تشکر و قدر دانی میکنم که تمام این سال ها پشتکار فراوانی داشتن و اول شدن براشون خیلی مهم بود و خیلی خوشحالم که نفر اول مسابقه شدیم ...و در آخر از تمام تماشاچیا و طرفدار ها به خاطر انرژی مثبتی که به ما وارد کردن تشکر میکنم...مرسی
بقیه هم تشکر کردن و با خوشحالی از پله ها پایین اومدیم و سیل خبر نگارا و طرفدارا که هم ازمون سوال می کردن هم امضا و خلاصه کلی سردرد گرفتیم
.......
دیگه سالن داشت خلوت میشد....ما هم 5 دقیقه ی دیگه باید میرفتیم سوار ماشین حس کردم یک زیادی رو زوم کرده خواستم نگاهشو غافلگیر کنم که همینطور هم شد
یه پسر بود اوف چه تیپی هم داشت شالگردنش رو روی صورتش که تا زیرچشماش بود درست کرد و اومد سمتم....
چون مشغول گوشی بودم سریع گوشی رو خاموش کردم و بهش خیره شدم
-سلام...اجراتون رو صحنه حرف نداشت میشه گفت از اکسو هم بهتر بود
نمی دونم نقطه ضعفه یا قوت ولی من همیشه با طرفدارام راحت بودم وشوخی زیاد میکردم
من-وااااو ببین از بس رو صحنه به سهون فکر کردم چشمای سهون رو با بقیه اشتباه میگیرم....وللش چی میگفتید؟؟آها ممنون ولی ما هیچ وقت به خوبی اکسو نمیرسیم
چشماش داشت میخندید نارمرد به چی میخندی
-شاید....ولی کار امروزتون فوق اولاده بود....
لبخند زدم که پارمیدا همینطور که داشت میرفت صدام زد
پارمیدا- مارال جان زود باش منتظرتن
من- الان میام
خواستم برم که به کره ای گفت
-از آشنایی با شما خوشبختم
******