در حال بارگذاری ویدیو ...

بیت المال ۲ (کتاب ۳ دقیقه در قیامت)

یا ابوالفضل العباس (ع) ۲ ⁦♥️
یا ابوالفضل العباس (ع) ۲ ⁦♥️

....شرایط مکان جدید با واحد قبلی فرق داشت و سربازها و پرسنل، کمتر اوقات بیکاری داشتند. لذا کتابها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا بماند بهتر استفاده میشود.
جوان پشت میز اشاره ای به این ماجرای کتابها کرد و گفت: این کتابها جزو بیتالمال و برای آن مکان بود، شما بدون اجازه، آنها را به مکان دیگری بردی، اگر آنها را نگه میداشتی و به مکان اول نمی آوردی، باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به واحد شما می آمدند، حلالیت میطلبیدی!
واقعاً ترسیدم. با خودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم. من از کتابها استفاده شخصی نکردم. به منزل نبرده بودم، بلکه به واحد دیگری بردم
که بیشتر استفاده شود، خدا به داد کسانی برسد که بیت المال را ملک شخصی خود کرده اند!!!
در همان زمان، یکی از دوستان همکارم را دیدم. ایشان از بچه های با اخلاص و مؤمن در مجموعه دوستان ما بود.
او مبلغی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام(وسیله) را برای واحد خودشان خریداری کند. اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره، در جیب خودش گذاشت!
او روز بعد، در اثر سانحه رانندگی درگذشت. حالا وقتی مرا در آن وادی دید، به سراغم آمد و گفت:خانواده فکر کردند که این پول برای من است و آن را هزینه کرده اند. تو رو خدا برو و به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برسانند. من اینجا گرفتارم. تو رو خدا برای من کاری بکن.
تازه فهمیدم که چرا برخی بزرگان اینقدر در مورد بیت المال حساس هستند. راست میگویند که مرگ خبر نمیکند.


پاورقی____________________________________
بعدها پیغام این بنده خدا را به خانواده اش رساندم. ولی نتوانستم بگویم که چطور او را دیدم. الحمدالله مشکل ایشان حل شد.

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

بیت المال ۲ (کتاب ۳ دقیقه در قیامت)

۱۱ لایک
۰ نظر

....شرایط مکان جدید با واحد قبلی فرق داشت و سربازها و پرسنل، کمتر اوقات بیکاری داشتند. لذا کتابها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا بماند بهتر استفاده میشود.
جوان پشت میز اشاره ای به این ماجرای کتابها کرد و گفت: این کتابها جزو بیتالمال و برای آن مکان بود، شما بدون اجازه، آنها را به مکان دیگری بردی، اگر آنها را نگه میداشتی و به مکان اول نمی آوردی، باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به واحد شما می آمدند، حلالیت میطلبیدی!
واقعاً ترسیدم. با خودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم. من از کتابها استفاده شخصی نکردم. به منزل نبرده بودم، بلکه به واحد دیگری بردم
که بیشتر استفاده شود، خدا به داد کسانی برسد که بیت المال را ملک شخصی خود کرده اند!!!
در همان زمان، یکی از دوستان همکارم را دیدم. ایشان از بچه های با اخلاص و مؤمن در مجموعه دوستان ما بود.
او مبلغی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام(وسیله) را برای واحد خودشان خریداری کند. اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره، در جیب خودش گذاشت!
او روز بعد، در اثر سانحه رانندگی درگذشت. حالا وقتی مرا در آن وادی دید، به سراغم آمد و گفت:خانواده فکر کردند که این پول برای من است و آن را هزینه کرده اند. تو رو خدا برو و به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برسانند. من اینجا گرفتارم. تو رو خدا برای من کاری بکن.
تازه فهمیدم که چرا برخی بزرگان اینقدر در مورد بیت المال حساس هستند. راست میگویند که مرگ خبر نمیکند.


پاورقی____________________________________
بعدها پیغام این بنده خدا را به خانواده اش رساندم. ولی نتوانستم بگویم که چطور او را دیدم. الحمدالله مشکل ایشان حل شد.

آموزش