در حال بارگذاری ویدیو ...

قسمت بیست و یکم داستان عشق با چاشنی نفرت

۱۵ نظر گزارش تخلف
♡chen♡xiumin♡
♡chen♡xiumin♡

یه گاز دیگه به ساندویچش زد و گفت : دیدی گفتم ! راستی چویا کجا زندگی میکنی ؟ گازی که از ساندویچم زده بودم پرید تو گلوم و به سرفه افتادم بعد خوردن اب گفتم : چرا میپرسی ؟ متعجب نگام کرد و گفت : حالت خوبه ؟ چون میخوام هر از گاهی بیام پیشت مگه دوستا اکثرا همین کارو نمیکنن ؟ بعد اینکه اروم شدم نفس عمیقی کشیدم و گفتم : چرا ولی اخه خونم ... خونم ...خونم مال خودم نیست و من پیش همون کسی زندگی میکنم که ازش نفرت دارم میدونم عجیبه ولی خب نمیشه کاریش کرد ! گفت : خب چرا فرار نمیکنی ؟ میتونی بیای پیش من ! هیجان زده نگاش کردم و گفتم ک جدی میتونم ؟ میتونم بیام پیشت ؟ کمکم میکنی فرار کنم ؟ اروم لبخند زد و گفت : چراکه نه حتما خوشحالم میشم کمکت کنم ! هرچی نباشه الان باهم دوستیم و دوست دارم به دوستم کمک کنم ! از رو صندلی بلند شدم و رفتم نشستم کنارش و بغلش کردم و گفتم : خیلی خوشحالم که بالاخره یکی میخواد کمکم کنه ! موهامو نوازش کردو گفت : اروم باش اگه الان همین بنده خدایی که میگی بیاد منو بدبخت میکنه ها ! ازش جدا شدم و گفتم : کی ؟ کی فرار کنم ؟

نظرات (۱۵)

Loading...

توضیحات

قسمت بیست و یکم داستان عشق با چاشنی نفرت

۱۵ لایک
۱۵ نظر

یه گاز دیگه به ساندویچش زد و گفت : دیدی گفتم ! راستی چویا کجا زندگی میکنی ؟ گازی که از ساندویچم زده بودم پرید تو گلوم و به سرفه افتادم بعد خوردن اب گفتم : چرا میپرسی ؟ متعجب نگام کرد و گفت : حالت خوبه ؟ چون میخوام هر از گاهی بیام پیشت مگه دوستا اکثرا همین کارو نمیکنن ؟ بعد اینکه اروم شدم نفس عمیقی کشیدم و گفتم : چرا ولی اخه خونم ... خونم ...خونم مال خودم نیست و من پیش همون کسی زندگی میکنم که ازش نفرت دارم میدونم عجیبه ولی خب نمیشه کاریش کرد ! گفت : خب چرا فرار نمیکنی ؟ میتونی بیای پیش من ! هیجان زده نگاش کردم و گفتم ک جدی میتونم ؟ میتونم بیام پیشت ؟ کمکم میکنی فرار کنم ؟ اروم لبخند زد و گفت : چراکه نه حتما خوشحالم میشم کمکت کنم ! هرچی نباشه الان باهم دوستیم و دوست دارم به دوستم کمک کنم ! از رو صندلی بلند شدم و رفتم نشستم کنارش و بغلش کردم و گفتم : خیلی خوشحالم که بالاخره یکی میخواد کمکم کنه ! موهامو نوازش کردو گفت : اروم باش اگه الان همین بنده خدایی که میگی بیاد منو بدبخت میکنه ها ! ازش جدا شدم و گفتم : کی ؟ کی فرار کنم ؟