دختر کبرا بزرگ میشه و اسمش رو میزارند الیف .کبرا و امیر باهم ازدواج میکنند و کبرا یه پسر از امیر حامله میشه سیبل به دلایلی میمیره .دریا و کبرا دوتا دوست خیلی صمیمی میشند باهم .
ایگیت برای نجات جون الیف خودشو فدا میکنه .و دقیقا روز مرگ ایگیت پسر کبرا و امیر به دنیا میاد .کبرا اسم پسرش رو ایگیت میزاره .کبرا وایگیت از اون شهر میرند و برمیگردند به شهری که تو اول فیلم ازش اومدند جنازه ی ایگیت هم باخودشون میبرند وافراد جدیدی اسباب کشی میکنند به خونه ی امیر اینا
امیر با دستای خودش ایگیت رو تو شهر خودشون دفن میکنه و کبرا بالاسرش بهش قول میده که به الیف بگه پدر واقعیش کیه .
وقتی الیف 18 سالش میشه کبرا نامه رو بهش میده والیف میفهمه بابای واقعیش کیه بعدم میاد بالاسر قبر ایگیت و عکس خودش با ایگیت رو روی قبرمیزاره و نامه ی ایگیت و کلی با پدرش حرف میزنه و گریه میکنه و فیلم در قسمت 105 تموم میشه .