قسمت اول رمان گذشته زیباست(رمان انیمه ای)
ساناکو:
کشور آرلا جایی هست که من تو اون زندگی می کنم.سرزمینی زیبا با مردمی شاد!پدر من از همون بچگی منو به قصر آورد..اون توی قصر یه آشنا داشت و از اون در خواست کرد که منو توی قصر تعلیم بدن...
_آهههههه!!!!کاتسو صدات رو ببر سر وصدات مزاحم فکر کردنمه!!یکم ساکت شو تو فکر کنم!!!
کاتسو:توی اون کله ی پوچ تو چی هست که داری فکر می کنی؟(ساناکو حمله می کنه طرف کاتسو خخخخ)
تاکائو:هوی هوی ساناکو!بسته کاتسو رو ترور کردی!!شما دو تا چقدر دعوا می کنین آخه-.-ولی خودمونیما خیلی به هم میاین (خنده ی شیطانی)
ساناکو:(با عصبانیت)تو یکی ساکت کوچولو ی احمق!!
تاکائو:مثلا من پرنسما!!تازه من از تو بلندترم!
کاتسو:من و ساناکو مثل آب و آتیش هستیم کجا به هم میایم؟؟تازه هیچکی این روانی رو نمی گیره!!
ساناکو:کااا..تسوووو...اون دهنو می بندی یا ببندم؟؟؟؟؟تازشم من کلی خواستگار دارم !همه حاضرن جون بدن برا من-.-یکیش همین تاکائو!
تاکائو:ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
کاتسو:حالا ساناکو مگه کی هستی اصلا کسی بشناستت؟^-^(داره ازش گل می باره-_______-)
ساناکو:هه اولا تو قصر همه منو می شناسن..
تاکائو:منظورت اینه که انقدر ترسناکی می..
ساناکو:خفه-_-...دوما پدر من تو شهر خیلی معروفه و منم بیشتر مواقع تو شهر هستم و به بقیه کمک می کنم!
تاکائو:بجا اینکه همش تو شهر ول بگردی بهتر نیس تو قصر باشی؟-_-مثلا محافظ پرنس هستیا-___-
ساناکو:مگه کاتسو برگ چغندره؟-.-
کاتسو:چرا منو می کشی وسط؟؟؟تازه تو هم محافظیا!تازه به نظر منم بهتره بیشتر تو قصر باشی چون اینجا خونه ی تو هست نه شهر من خودمم 2 روز در هفته می رم شهر!
ساناکو:مگه خانواده ی تو توی شهر هستن تا منو درک کنی؟-__-
کاتسو:"------"
تاکائو:ساناکو!درکت می کنیم ولی خونه ی تو توی قصره نیاز نیس تموم روز تو شهر باشی لااقل 3 روز در هفته یکم برو شهر باشه؟
ساناکو:های های -__-||||
هاروتا:ساناکو..کاتسو بیاید داخل ولیعهد کارتون دارن..پرنس بهتره شما هم آماده بشین امشب مراسن تاج گذاری برادرتون هستا!
تاکائو:باشه باشه
ساناکو و کاتسو:چشم الان میایم
نظرات (۴۱)