خلاصه قسمت 502

۵ نظر گزارش تخلف
αяєzσσ ναяυη ∂нαωαηツ
αяєzσσ ναяυη ∂нαωαηツ

کبیر داره دنبال شیرینیه آم میگرده.ولی همه مغازه ها بسته شدن.کبیرم فکر میکنه و لبخند میزنه و میره.اونور ویهانم دنباله شیرینیه.ویهان قفل یه مغازه رو باز میکنه صاحبشم میاد میگه داری چیکار میکنی.ویهانم میگه شیرینیه ام میخوام هرجور شده.ویهان شیرینیو میگیره و پولشو میده.
ادیتی رفته خونه قدیمی خانوادش و یاد خاطرات گذشته میافته.شرادا هم اونجاس و خودشو قایم کرده.شرادا یاد این میافته که یجای خونه رو کنده که ادیتی پاش گیر کنه و بیافته.تارو هم میاد اونجا و ادیتی تعجب میکنه.تارو میگه من واسه تو اومدم.بهم بگو دوسم داری.ادامه در نظرات

نظرات (۵)

Loading...

توضیحات

خلاصه قسمت 502

۴ لایک
۵ نظر

کبیر داره دنبال شیرینیه آم میگرده.ولی همه مغازه ها بسته شدن.کبیرم فکر میکنه و لبخند میزنه و میره.اونور ویهانم دنباله شیرینیه.ویهان قفل یه مغازه رو باز میکنه صاحبشم میاد میگه داری چیکار میکنی.ویهانم میگه شیرینیه ام میخوام هرجور شده.ویهان شیرینیو میگیره و پولشو میده.
ادیتی رفته خونه قدیمی خانوادش و یاد خاطرات گذشته میافته.شرادا هم اونجاس و خودشو قایم کرده.شرادا یاد این میافته که یجای خونه رو کنده که ادیتی پاش گیر کنه و بیافته.تارو هم میاد اونجا و ادیتی تعجب میکنه.تارو میگه من واسه تو اومدم.بهم بگو دوسم داری.ادامه در نظرات