چرا بهم... اینطوری میگید؟؟؟



چرا بهم میگید سردم... مغرورم... بی احساسم... بی عاطفه ام... بی روحم... بد اخلاقم... بدرد نخورم... اضافی ام...
تو چشمام نگاه نکنید اینارو نگید...

حداقل تو روم نگید...

منم آدمم...
روح دارم...
جسم دارم..
احساسات دارم...

چرا همیشه با چیزایی که نخواستم تفاوق کردم؟؟؟

چرا هیچی نگفتم؟؟

چرا بلد نیستم دنبال چیزی برم که میخوام؟؟؟
میشه خودم باشم؟؟؟
نه اگه بگم....

اگه تیزهوشان در نیام معلوم نیس منو میفرستن کدوم مدرسه ی دولتی...

چقدر..تا کی باید نسبت به دوستام و هم کلاسیام حسه کمبود داشته باشم؟؟؟

نمیخوام...

اونا هر چی که من میخوام رو دارن...
چرا نمیتونم مثل اونا باشم؟؟؟
چرا ... همشون رفتن مدرسه ثبت نام کردن بعد من....
اونا هرچی من میخوام دارننننن
اونا... ازشون متنفرم...
برین بمیرین...
زندگی نکنید...
نفریتون میکنم...
چون چیزایی که از ته دل میخوام همه تجربه کردن....
چرا من نمیتونم مثل هلگا از بچگیم لذت ببرم؟؟

امروز یا نمیدونم، شاید دیروز هلگا( تنها دوستم) با دوستای مدرسش رفته بیرون.... :)... و من حتی اینترنت ندارم که بیام نما... میبینید چقدر زندگیه رویایی دارم؟؟
من.. 3 ساله با هلگا دوستم و تیر یا مرداد میشه 4 سال... بعد... تا بحال باهاش، بیرون نرفتم... حالا اون که هیچ ... رفتم تو خونش دیدنشم از نظر مامان بابام بده...
ربطی ام به تیزهوشان نداره اونا کلا با علایق من مشکل دارن الانم که تیزهوشان دارم بد تر شده...

دوستای من اپل دارن... میفهمین؟؟؟ اپل...
بعد من... باید حتماااااااااااا
تیزهوشان در بیام تا یه گوش به سامسونگ بخرم...
واووووووووووو
یعنی ببنید من حتی در حد دوستای الافمم عرضه ندارم که یه گوشی بخرم؟؟؟


شاید باورتون نشه... ولی من ادمی نیستم که از چیزی بترسه...

زودم اسیب نمیدیدم....
البته تا 9 سالگی اینطوری بودم..

الان قبول دارم بره هر چیزه کوچیکی گریه میکنم....

:).............

الان ولم کنید یه دله سیر گریه میکنم براتون.....


این روزا روزی 3 تااااا بستنی میخورم....

من عاشق بستنیم و وقتی بستنی میخورم اروم میشم....

خلاصه که....

دارم با این پستا اذیتتون میکنم...


فک میکنید چرت پرت میگم...

ولی خب:))))


من واقعا اون اخلاقای بدو دارم؟؟