بدون تعارف با کارآفرین معلول خانم فاطمه بلخکانلویی - شهرستان ماکو روستای آداغان

۰ نظر
گزارش تخلف
علی پیام
علی پیام

از روزی که خانم مدیر با زبان بی‌زبانی گفت: «مدرسه من، جای دختری نیست که نه پا دارد برای رفتن پای تخته و نه دست دارد برای مشق نوشتن»، درست ۲۰ سال می‌گذرد و آن دختر کوچولوی معلول حالا نه‌تنها مدرسه و دانشگاه را با موفقیت پشت سر گذاشته بلکه به‌عنوان یک کارآفرین باانگیزه و پرتلاش، برای خودش برو و بیایی دارد. برای «فاطمه بلخکانلویی» این سال‌ها با تمام فراز و نشیب‌هایش، مثل کلاس درسی بوده برای کسب تجربه‌های ارزشمند. از خودش بپرسید، می‌گوید درهای موفقیت از وقتی به رویش باز شد که تصمیم گرفت گوش‌هایش را به روی هرچه حرف تلخ و ناامیدکننده و درهای قلب و فکرش را به روی افراد و افکار منفی، ببندد و فقط روی یک چیز متمرکز شود؛ کار و کار و کار. و نتیجه، شیرین‌تر از آنی بود که تصورش را می‌کرد. کارگاهی که به همت فاطمه در روستای «آداغان» برپا شد، نه‌فقط برای خودش بلکه در دل تمام کسانی که «نمی‌توانم» ملکه ذهنشان شده بود، نور امید روشن کرد و به آنها انگیزه حرکت داد.
در روزهایی که دختر بااراده ماکویی و همکارانش برای روشن نگه‌داشتن چراغ این کارگاه به طور شبانه‌روزی مشغول کارند، پای صحبت‌هایش نشستیم و او حتی تلخی‌های زندگی‌اش را هم با لبخند برایمان روایت کرد.

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

بدون تعارف با کارآفرین معلول خانم فاطمه بلخکانلویی - شهرستان ماکو روستای آداغان

۱ لایک
۰ نظر

از روزی که خانم مدیر با زبان بی‌زبانی گفت: «مدرسه من، جای دختری نیست که نه پا دارد برای رفتن پای تخته و نه دست دارد برای مشق نوشتن»، درست ۲۰ سال می‌گذرد و آن دختر کوچولوی معلول حالا نه‌تنها مدرسه و دانشگاه را با موفقیت پشت سر گذاشته بلکه به‌عنوان یک کارآفرین باانگیزه و پرتلاش، برای خودش برو و بیایی دارد. برای «فاطمه بلخکانلویی» این سال‌ها با تمام فراز و نشیب‌هایش، مثل کلاس درسی بوده برای کسب تجربه‌های ارزشمند. از خودش بپرسید، می‌گوید درهای موفقیت از وقتی به رویش باز شد که تصمیم گرفت گوش‌هایش را به روی هرچه حرف تلخ و ناامیدکننده و درهای قلب و فکرش را به روی افراد و افکار منفی، ببندد و فقط روی یک چیز متمرکز شود؛ کار و کار و کار. و نتیجه، شیرین‌تر از آنی بود که تصورش را می‌کرد. کارگاهی که به همت فاطمه در روستای «آداغان» برپا شد، نه‌فقط برای خودش بلکه در دل تمام کسانی که «نمی‌توانم» ملکه ذهنشان شده بود، نور امید روشن کرد و به آنها انگیزه حرکت داد.
در روزهایی که دختر بااراده ماکویی و همکارانش برای روشن نگه‌داشتن چراغ این کارگاه به طور شبانه‌روزی مشغول کارند، پای صحبت‌هایش نشستیم و او حتی تلخی‌های زندگی‌اش را هم با لبخند برایمان روایت کرد.

اخبار و سیاست