در حال بارگذاری ویدیو ...

sky

۴ نظر گزارش تخلف
SkyVirtual
SkyVirtual

صبحگاه که می آید تو می آیی مونسم همه ثانیه های من رنگ طلوع میگیرد، و باز تو بر من بالیدی تا از نو جانی نو گیرم از تو… درود طلوع من در ثانیه های خالص درود پر نور بتاب که امروز نیازمند گرمای تو هستم برای بقایم…

نمیدونم من انقدر ادم بزرگی نیستم که بتونم چند نفرو دوست داشته باشم یا....امروز روز قشنگیه هوای ابریه اهواز..پنجره پنجم از یه ساختمون که روبه آسمون باز شده...ناگفته نمونه هنوزم تو این سرما نتونستم ترک عادت کنمو پامو از پنجره بیرون میندازم..پیرزن همسایه چای زغالی درست کرده..بوی زغال لعنتیش تااینجایی ک من هستم میاد...تو هوای ابری و سکوت ساعت چهار... اتفاقا تو این حالو احوال چی بهتر نگاه کردن لکه های سیاه توی اسمون...بچه بودم دوست داشتم برمو برم تا لابه لای ابرا محو بشم...مث همون سه تا کبوتری که دیگه تو دید من نیستن...اینجور مواقع دوتا اهنگ دارم که همیشه از گوش دادنش لذت میبرم...فقط اگه خورشید لعنتی بزاره یادم بمونه ....ظاهرا این روزا انقدر غرق تو خودمو گوشه کنارا بودم...یادم رفت

این تنها قسمت اززندگیم بود که میشد روش حساب کرد...شایدم یه روز مجبور شدم داستان خودمو بسازم....ولی نه امروز و نه فعلا

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

sky

۱۷ لایک
۴ نظر

صبحگاه که می آید تو می آیی مونسم همه ثانیه های من رنگ طلوع میگیرد، و باز تو بر من بالیدی تا از نو جانی نو گیرم از تو… درود طلوع من در ثانیه های خالص درود پر نور بتاب که امروز نیازمند گرمای تو هستم برای بقایم…

نمیدونم من انقدر ادم بزرگی نیستم که بتونم چند نفرو دوست داشته باشم یا....امروز روز قشنگیه هوای ابریه اهواز..پنجره پنجم از یه ساختمون که روبه آسمون باز شده...ناگفته نمونه هنوزم تو این سرما نتونستم ترک عادت کنمو پامو از پنجره بیرون میندازم..پیرزن همسایه چای زغالی درست کرده..بوی زغال لعنتیش تااینجایی ک من هستم میاد...تو هوای ابری و سکوت ساعت چهار... اتفاقا تو این حالو احوال چی بهتر نگاه کردن لکه های سیاه توی اسمون...بچه بودم دوست داشتم برمو برم تا لابه لای ابرا محو بشم...مث همون سه تا کبوتری که دیگه تو دید من نیستن...اینجور مواقع دوتا اهنگ دارم که همیشه از گوش دادنش لذت میبرم...فقط اگه خورشید لعنتی بزاره یادم بمونه ....ظاهرا این روزا انقدر غرق تو خودمو گوشه کنارا بودم...یادم رفت

این تنها قسمت اززندگیم بود که میشد روش حساب کرد...شایدم یه روز مجبور شدم داستان خودمو بسازم....ولی نه امروز و نه فعلا