در حال بارگذاری ویدیو ...

♥ قسمت چهل و چهارم فیک رها شده ♥

۵ نظر گزارش تخلف
✦MŔ.ĴƐ♡И.♡ER✦ ♥ _ ♥ خیار نما ♥_♥
✦MŔ.ĴƐ♡И.♡ER✦ ♥ _ ♥ خیار نما ♥_♥

بچه ها که رفتن منم رفتم حموم و یه شلوارک و لباس استین کوتای لش سفید که از روی یکی از شونه هام موفتاد و روش ارم داشت پوشیدم کفشای اسپورتمم پام کردم و دستبندممم پوشیدم یه ریمل و خط چشم و رژلبم زدم ... حالا امادم برم ببینم جونگ کوک چیشد .... رفتم دم در اتاقش در زدم .. ولی کسی باز نکرد بازم در زدم که صداش در اومد در اتاق و باز کرد که چشام چهار تا شد فقط یه حوله ی سفید دورش بود و بالا تنش کامل لخت بود جونگ کوک تا منو دید سریع درو بست منم تو شک حدود 10 دیقه دم در وایسادم که درو باز کرد این دفعه خداروشکر لباس تنش بود ...
جونگ کوک : چیشده ؟؟ چیکار داری ؟؟
من :.خوب .. اومدم بپرسم امروز میخوای بری استودیو ؟؟؟
جونگ کوک : نه....
من : نهههههههههههههههههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جونگ کوک : اره نه ... برا چی باید برم استودیو ؟؟ اونجا پر دانش اموزه و اصلا نمیتونم تمرکز کنم
من : ولی دوستات دارن میرن ...
جونگ کوک : اوناهم نمیرن ..
من : پس چرا پایین بودن ؟؟
جونگ کوک : اونو دیگه نمیدونم ولی اونا سه تا سه تا باهم افتادن خودشونم استودیو جدا گونه دارن میرن اونجا .... اصلا تو چرا انقدر سوال میپرسی ؟؟
من : خوب ... نمیدونم ... پس تکلیف من چی میشه ؟؟؟ مگه قرار نبود با هم اهنگ بسازیم ؟؟؟
جونگ کوک : خوب باهم میسازیم .. بیا تو ...
در و باز کرد و رفت کنار منم رفتم تو که با دیدن اتاقش دهنم یه متر باز موند .... خیلی قشنگ بود
یه اتاق با پس زمینه ی سفید مشکی و تخت دو نفره و حموم و دستشویی جدا اخر اتاقه هم یه اتاق دیگه بود که چون شیشه داشت داخلش معلوم بود استودیو درست کرده و یه گیتار خیلی خشگلم بقلش بود
جونگ کوک : بشین ... صبحونه خوردی ؟؟
من : هان .؟؟؟ نه .. ولی گشنم نیست
جونگ کوک : مگه من پرسیدم گشنته ؟؟
ایششششششش جییییییییییییییییییییغ این پسره یه دیقه زد حال نزنه نمیتونه بشینه اهههههه دمغ نشستم رو تختش که تلفنشو برداشت و زنگ زد به یکی نفهمیدم چی میگفت مشغول نگاه کردن به اتاقش بودم که حوله ی سفیده رو دیدم یهویی یاد چند دیقه پیش افتادم ... داغ کردم میدونستم الان کل لپام قرمز قرمز میشه از کوچیکی چون پوستم سفید بود هر وقت خجالت میکشیدم ضایع میشد
جونگ کوک : مریضی ؟؟
من : هاان .. ؟؟؟ نه ... چطور ؟؟

نظرات (۵)

Loading...

توضیحات

♥ قسمت چهل و چهارم فیک رها شده ♥

۱۰ لایک
۵ نظر

بچه ها که رفتن منم رفتم حموم و یه شلوارک و لباس استین کوتای لش سفید که از روی یکی از شونه هام موفتاد و روش ارم داشت پوشیدم کفشای اسپورتمم پام کردم و دستبندممم پوشیدم یه ریمل و خط چشم و رژلبم زدم ... حالا امادم برم ببینم جونگ کوک چیشد .... رفتم دم در اتاقش در زدم .. ولی کسی باز نکرد بازم در زدم که صداش در اومد در اتاق و باز کرد که چشام چهار تا شد فقط یه حوله ی سفید دورش بود و بالا تنش کامل لخت بود جونگ کوک تا منو دید سریع درو بست منم تو شک حدود 10 دیقه دم در وایسادم که درو باز کرد این دفعه خداروشکر لباس تنش بود ...
جونگ کوک : چیشده ؟؟ چیکار داری ؟؟
من :.خوب .. اومدم بپرسم امروز میخوای بری استودیو ؟؟؟
جونگ کوک : نه....
من : نهههههههههههههههههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جونگ کوک : اره نه ... برا چی باید برم استودیو ؟؟ اونجا پر دانش اموزه و اصلا نمیتونم تمرکز کنم
من : ولی دوستات دارن میرن ...
جونگ کوک : اوناهم نمیرن ..
من : پس چرا پایین بودن ؟؟
جونگ کوک : اونو دیگه نمیدونم ولی اونا سه تا سه تا باهم افتادن خودشونم استودیو جدا گونه دارن میرن اونجا .... اصلا تو چرا انقدر سوال میپرسی ؟؟
من : خوب ... نمیدونم ... پس تکلیف من چی میشه ؟؟؟ مگه قرار نبود با هم اهنگ بسازیم ؟؟؟
جونگ کوک : خوب باهم میسازیم .. بیا تو ...
در و باز کرد و رفت کنار منم رفتم تو که با دیدن اتاقش دهنم یه متر باز موند .... خیلی قشنگ بود
یه اتاق با پس زمینه ی سفید مشکی و تخت دو نفره و حموم و دستشویی جدا اخر اتاقه هم یه اتاق دیگه بود که چون شیشه داشت داخلش معلوم بود استودیو درست کرده و یه گیتار خیلی خشگلم بقلش بود
جونگ کوک : بشین ... صبحونه خوردی ؟؟
من : هان .؟؟؟ نه .. ولی گشنم نیست
جونگ کوک : مگه من پرسیدم گشنته ؟؟
ایششششششش جییییییییییییییییییییغ این پسره یه دیقه زد حال نزنه نمیتونه بشینه اهههههه دمغ نشستم رو تختش که تلفنشو برداشت و زنگ زد به یکی نفهمیدم چی میگفت مشغول نگاه کردن به اتاقش بودم که حوله ی سفیده رو دیدم یهویی یاد چند دیقه پیش افتادم ... داغ کردم میدونستم الان کل لپام قرمز قرمز میشه از کوچیکی چون پوستم سفید بود هر وقت خجالت میکشیدم ضایع میشد
جونگ کوک : مریضی ؟؟
من : هاان .. ؟؟؟ نه ... چطور ؟؟