در حال بارگذاری ویدیو ...

پارت یازدهم داستان ( شاگرد کوچیکه exo )

۱۲ نظر گزارش تخلف
* ... EXO . XOXO  ... *
* ... EXO . XOXO ... *

لپام شدید سرخ شد
لباسامو پوشیدم
یه قرص مسکن خوردم و خوابیدم

**********

پنج ماه از آموزشم مونده
هی
امروزم رفتم پیش سوهو اینا و آموزش دیدم
یکمی خوابم میومد
وقتی تموم شد
رفتم خونه
شب بود
شامم خورده بودیم
نشستم توی حیاط و کمی قدم زدم
یکی اومد کنارم
سرمو گرفتم بالا
سوهو !!!
تو اینجا چیکار میکنی ؟
_ اومدم قدم بزنم
ساکت موندم
_ پنج ماهه دیگه از آموزشت مونده نه ؟
اوهوم ...
_ دلت برامون تنگ میشه
اوهوم ...
_ میای بهمون سر بزنی ؟
اوهوم
_ نمیشه نگی اوهوم ؟
خندیم
اوهوم
سوهو هم خندید
کمی با هم قدم زدیم
یهو سوهو منو گرفت بغل
تعجب کردم
ها ...
س .... سو ... هو
_ میدونم قراره پنج ماهه دیگه بری ولی دلم خیلی برات تنگ میشه ... خیلی خیلی زیاد
بعد از اینکه با سوهو رفتیم خونه رفتم روی تختم
حالم بهم میخورد و سرم درد میکرد
گریه کرده بودم
آشمامو بستم که شاید بهتر شم
و خوابم برد

« از زبون چانیول »

اوم خب ... یک ماهه دیگه تولدشه ... بهتره برم ازش بپرسم چه روزیه
در زدم
درو باز نکرد
بازم زدم
صداش کردم
صدامو بلند تر کردم ولی دریغ از یه صدای کوچیک
نگران شدم
در رو سریع باز کردم
جوراب شلواری سفیدش پاش بود
بلوز سفیدش و سارافن مشکیش
عرق کرده بود
تکونش دادم و صداش کردم
ولی جواب نداد
چشمام گشاد شد
نفساش .ٔ...
انگار سخت نفس میکشید
سریع گرفتمش روی دستام و بدون توجه به بقیه سوار ماشینم کردمش و رفتم سمت یه بیمارستان خصوصی
ماسکمو زدم
رسیدیم
پیاده شدم
گرفتمش روی دستام و سریع بردمش داخل
گذاشتنش روی تخت و بردنش توی یه اتاق
سوهو و کریس یهو وارد سالن شدن
تعجب کردم
اونام اومدن به تائه هیون نگاه کردن
چشمامون گشاد شد
دکمه لباساشو باز کرده بودن و روش یخ میریختن
یهو یه پرستار پرده رو کشید
همونجور مونده بودم
دکتر اومد بیرون و گفت در اثر تب بالا بوده
ازش تشکر کردیم
حدودا یه سه ساعتی بود توی اتاق بودیم که یهو یه صدای اروم اومد : چی شده ؟
تیون بود

« از زبون تیون »

چشمامو آروم باز کردم و با بی حالی گفتم : چی شده
دیدم کریس و سوهو و چانیول بالای سرمن
من کجام ؟
چانی : بیمارستانی ... تبت بالا بود و بی هوش شدی
قضیه رو واسم تعریف کردن و دکتر گفت میتونم برم
خدارو شکر کردم
چون از بیمارستان متنفر بودم
با بچه ها رفتیم خونه و منو فرستادن بخوابم

نظرات (۱۲)

Loading...

توضیحات

پارت یازدهم داستان ( شاگرد کوچیکه exo )

۲۶ لایک
۱۲ نظر

لپام شدید سرخ شد
لباسامو پوشیدم
یه قرص مسکن خوردم و خوابیدم

**********

پنج ماه از آموزشم مونده
هی
امروزم رفتم پیش سوهو اینا و آموزش دیدم
یکمی خوابم میومد
وقتی تموم شد
رفتم خونه
شب بود
شامم خورده بودیم
نشستم توی حیاط و کمی قدم زدم
یکی اومد کنارم
سرمو گرفتم بالا
سوهو !!!
تو اینجا چیکار میکنی ؟
_ اومدم قدم بزنم
ساکت موندم
_ پنج ماهه دیگه از آموزشت مونده نه ؟
اوهوم ...
_ دلت برامون تنگ میشه
اوهوم ...
_ میای بهمون سر بزنی ؟
اوهوم
_ نمیشه نگی اوهوم ؟
خندیم
اوهوم
سوهو هم خندید
کمی با هم قدم زدیم
یهو سوهو منو گرفت بغل
تعجب کردم
ها ...
س .... سو ... هو
_ میدونم قراره پنج ماهه دیگه بری ولی دلم خیلی برات تنگ میشه ... خیلی خیلی زیاد
بعد از اینکه با سوهو رفتیم خونه رفتم روی تختم
حالم بهم میخورد و سرم درد میکرد
گریه کرده بودم
آشمامو بستم که شاید بهتر شم
و خوابم برد

« از زبون چانیول »

اوم خب ... یک ماهه دیگه تولدشه ... بهتره برم ازش بپرسم چه روزیه
در زدم
درو باز نکرد
بازم زدم
صداش کردم
صدامو بلند تر کردم ولی دریغ از یه صدای کوچیک
نگران شدم
در رو سریع باز کردم
جوراب شلواری سفیدش پاش بود
بلوز سفیدش و سارافن مشکیش
عرق کرده بود
تکونش دادم و صداش کردم
ولی جواب نداد
چشمام گشاد شد
نفساش .ٔ...
انگار سخت نفس میکشید
سریع گرفتمش روی دستام و بدون توجه به بقیه سوار ماشینم کردمش و رفتم سمت یه بیمارستان خصوصی
ماسکمو زدم
رسیدیم
پیاده شدم
گرفتمش روی دستام و سریع بردمش داخل
گذاشتنش روی تخت و بردنش توی یه اتاق
سوهو و کریس یهو وارد سالن شدن
تعجب کردم
اونام اومدن به تائه هیون نگاه کردن
چشمامون گشاد شد
دکمه لباساشو باز کرده بودن و روش یخ میریختن
یهو یه پرستار پرده رو کشید
همونجور مونده بودم
دکتر اومد بیرون و گفت در اثر تب بالا بوده
ازش تشکر کردیم
حدودا یه سه ساعتی بود توی اتاق بودیم که یهو یه صدای اروم اومد : چی شده ؟
تیون بود

« از زبون تیون »

چشمامو آروم باز کردم و با بی حالی گفتم : چی شده
دیدم کریس و سوهو و چانیول بالای سرمن
من کجام ؟
چانی : بیمارستانی ... تبت بالا بود و بی هوش شدی
قضیه رو واسم تعریف کردن و دکتر گفت میتونم برم
خدارو شکر کردم
چون از بیمارستان متنفر بودم
با بچه ها رفتیم خونه و منو فرستادن بخوابم