در حال بارگذاری ویدیو ...

وقایع روز هشتم محرم سال 61 هجری قمری

Li In Suk - #طوفان_الاقصی * زن ، عفت ، افتخار - مرد ، عزت ، اقتدار*

گویند در این روز تشنگی حسین (ع) و اصحابش را آزار می‌داد. حسین (ع) تیری برداشت و پشت خیمه ی زن‌ها آمد و نُه گام به سوی قبله رفت و آن‌جا را کند و چشمه آب شیرینی جوشید و همه اصحاب نوشیدند و مشک‌ها را پر کردند و آن چشمه فرو رفت و اثرش نهان گردید. این خبر به ابن زیاد رسید. پیکی به سوی عمر بن سعد فرستاد و برای او نوشت: «به من خبر رسیده حسین چاه می‌کند و خود و اصحابش آب می‌نوشند، چون نامه‌ام به تو رسید ملتفت باش و تا توانی نگذار که آن‌ها چاه بکنند و آبی بنوشند، بر آنها تنگ بگیر.» عمر بن سعد در این جا نهایت سخت گیری را به آن ها کرد.

طبری گوید: حسین (ع) عمرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد که شبانه میان دو لشکر مرا دیدار کن. عمر بن سعد با 20 سوار آمد و حسین (ع) نیز با 20 سوار آمد. در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام که فرمود: آیا می‏‌خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. یک بار گفت: می‏‌ترسم خانه‌‏ام را خراب کنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه‌‏ات را می‌‏سازم. ابن سعد گفت: می‌‏ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو از ملک خود در حجاز می‌دهم. عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانو‌اده‌‏ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می‌‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‌‏گردد از جای برخاست در حالی که می‌‏فرمود: تو را چه می‌‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من می‏‌دانم که از گندم ملک ری نخواهی خورد! عمر سعد با تمسخر گفت: جو مارا بس.
ادامه در نظرات.....

نظرات (۵)

Loading...

توضیحات

وقایع روز هشتم محرم سال 61 هجری قمری

۱۳ لایک
۵ نظر

گویند در این روز تشنگی حسین (ع) و اصحابش را آزار می‌داد. حسین (ع) تیری برداشت و پشت خیمه ی زن‌ها آمد و نُه گام به سوی قبله رفت و آن‌جا را کند و چشمه آب شیرینی جوشید و همه اصحاب نوشیدند و مشک‌ها را پر کردند و آن چشمه فرو رفت و اثرش نهان گردید. این خبر به ابن زیاد رسید. پیکی به سوی عمر بن سعد فرستاد و برای او نوشت: «به من خبر رسیده حسین چاه می‌کند و خود و اصحابش آب می‌نوشند، چون نامه‌ام به تو رسید ملتفت باش و تا توانی نگذار که آن‌ها چاه بکنند و آبی بنوشند، بر آنها تنگ بگیر.» عمر بن سعد در این جا نهایت سخت گیری را به آن ها کرد.

طبری گوید: حسین (ع) عمرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد که شبانه میان دو لشکر مرا دیدار کن. عمر بن سعد با 20 سوار آمد و حسین (ع) نیز با 20 سوار آمد. در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام که فرمود: آیا می‏‌خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. یک بار گفت: می‏‌ترسم خانه‌‏ام را خراب کنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه‌‏ات را می‌‏سازم. ابن سعد گفت: می‌‏ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو از ملک خود در حجاز می‌دهم. عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانو‌اده‌‏ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می‌‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‌‏گردد از جای برخاست در حالی که می‌‏فرمود: تو را چه می‌‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من می‏‌دانم که از گندم ملک ری نخواهی خورد! عمر سعد با تمسخر گفت: جو مارا بس.
ادامه در نظرات.....

مذهبی