امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش - به مناسبت شهادت امام موسی کاظم (ع) - کریمی
مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام میگوید:/ سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود:« امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم.» / گفتم:« آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟!»
فرمود:« ای مسیب، تو گمان میکنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ »
گفتم:« نه، ای مولای من. »
فرمود:« پس چه؟ »
گفتم:« دعا کنید ایمانم قویتر شود »
امام چنین دعا کرد:« خدایا او را ثابتقدم بدار. »
سپس فرمود:« من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را میخوانم و به مدینه میروم.»
ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست.
سپس فرمود:« من پس از سه روز از دنیا میروم. »
من به گریه افتادم. فرمود:« گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست.
نظرات