در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۲۰:

۴ نظر گزارش تخلف
♦aDeRyAn♦
♦aDeRyAn♦

هارو- البته اگه شِین موافقت کنه!
زیر لب گفتم+شین دیگه کدوم خریه؟بیخی باو...خر کی باشه که بخاد منو نپذیره!
یوما-های...نظر منم همینه...آدرین بازیش عالیه...میتونه برا تیم یه پیشرفت بزرگ محسوب شه!
کیویا(همون درازسنپای)- آره...با اینکه دختره ولی بازیش خیلی خوبه...بد نیس تو تیم باشه...
یوتا- دقیقا...میتونیم ازش تو تیم استفاده کنیم!
هارو-خب پس...نیشیمیا سان...شما هم شک خودتونو کنار بزارین و...
یهو یه خری حرفشو قطع کرد-یادِس!(مترجم:به هیچ وجه!)
نگاه مردم ببینم یاروئه کیه که... وای! یا خضرت جرجیس!هر دم از این باغ بری میرسد....جیگرتر از جیگرتری میرسد! این یکی دیگه آخرشونه!!
هارو-چرا نه شین ؟
یاروئه- اگه کسی که قراره بش پاس بده منم که میگم نه...غیر ممکنه...اصن فکرشم نکنین که بش پاس بدم!.
با عصبانیت و اخم نگاش کردم+اولا که شما خر کی باشی؟ دوما چرا نه؟ مگه من چمه؟
یه پوزخند اعصاب خورد کن زد-هه...من پاسور تیم.شین هستم! و اینکه بزرگترین عیب تو اینه که تو یه دختری!
اخم+ببخشید؟ مگه دخترا آدم نیستن آقای پاسور؟
شین-کب گفت آدم نیستن؟ دخترا ضعیفن‌...خیلی ضعیف...و من به هیچ وجه به آدمای ضعیف پاس نمیدم!
با عصبانیت بهش نزدیک شدم+ دهنتو ببند! به من میگی ضعیف؟؟من ضعیف نیستم...اگه بخای میتونی امتحان کنی!
صورتشو به صورتم نزدیک کرد-جدا؟
زل زدم به چشماش...چرا اینقد چشماش یخن؟؟ اصن انگار تا حالا رنگ محبت و مهربونی رو هم ندیدن! تو چشماش کینه و سنگدلی موج میزد! چشماش هیچ احساسی نداشتن! یخ یخ...
+جدا!
یهو دستمو گرفت کشیدو چسبوندم به دیوار و دستمو فشار داد...
+آی روانی..چ.چیکار میکنی...د.ستمو...شکو.ندی.آ.آی...
دوباره از همون پوزخند اعصاب خورد کن ها زد-هه...دیدی؟ اینقدر ضعیفی که حتی نمیتونی دستتو از تو دست من آزاد منی!!(دستمو بیشتر فشار داد) چی میشه اگه من یکم محکم تر دستتو فشار بدم؟ میشکنه؟؟ تو خیلی ضعیفی!
چی میگه این یابو؟؟عصبانی شدم وحشتناک! یه ضعیفی نشونت بدم حض کنی آقای پاسور! با دست آزادم دستشو گرفتم و پا زانوم زدم تو شکمش...وقتی خم شد رو شکمش دستمو به زور از تو دستش آزاد کردم و با آرنح زدم تو کمرش!
+حالا کی ضعیفه خودشیفته؟

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۲۰:

۱۳ لایک
۴ نظر

هارو- البته اگه شِین موافقت کنه!
زیر لب گفتم+شین دیگه کدوم خریه؟بیخی باو...خر کی باشه که بخاد منو نپذیره!
یوما-های...نظر منم همینه...آدرین بازیش عالیه...میتونه برا تیم یه پیشرفت بزرگ محسوب شه!
کیویا(همون درازسنپای)- آره...با اینکه دختره ولی بازیش خیلی خوبه...بد نیس تو تیم باشه...
یوتا- دقیقا...میتونیم ازش تو تیم استفاده کنیم!
هارو-خب پس...نیشیمیا سان...شما هم شک خودتونو کنار بزارین و...
یهو یه خری حرفشو قطع کرد-یادِس!(مترجم:به هیچ وجه!)
نگاه مردم ببینم یاروئه کیه که... وای! یا خضرت جرجیس!هر دم از این باغ بری میرسد....جیگرتر از جیگرتری میرسد! این یکی دیگه آخرشونه!!
هارو-چرا نه شین ؟
یاروئه- اگه کسی که قراره بش پاس بده منم که میگم نه...غیر ممکنه...اصن فکرشم نکنین که بش پاس بدم!.
با عصبانیت و اخم نگاش کردم+اولا که شما خر کی باشی؟ دوما چرا نه؟ مگه من چمه؟
یه پوزخند اعصاب خورد کن زد-هه...من پاسور تیم.شین هستم! و اینکه بزرگترین عیب تو اینه که تو یه دختری!
اخم+ببخشید؟ مگه دخترا آدم نیستن آقای پاسور؟
شین-کب گفت آدم نیستن؟ دخترا ضعیفن‌...خیلی ضعیف...و من به هیچ وجه به آدمای ضعیف پاس نمیدم!
با عصبانیت بهش نزدیک شدم+ دهنتو ببند! به من میگی ضعیف؟؟من ضعیف نیستم...اگه بخای میتونی امتحان کنی!
صورتشو به صورتم نزدیک کرد-جدا؟
زل زدم به چشماش...چرا اینقد چشماش یخن؟؟ اصن انگار تا حالا رنگ محبت و مهربونی رو هم ندیدن! تو چشماش کینه و سنگدلی موج میزد! چشماش هیچ احساسی نداشتن! یخ یخ...
+جدا!
یهو دستمو گرفت کشیدو چسبوندم به دیوار و دستمو فشار داد...
+آی روانی..چ.چیکار میکنی...د.ستمو...شکو.ندی.آ.آی...
دوباره از همون پوزخند اعصاب خورد کن ها زد-هه...دیدی؟ اینقدر ضعیفی که حتی نمیتونی دستتو از تو دست من آزاد منی!!(دستمو بیشتر فشار داد) چی میشه اگه من یکم محکم تر دستتو فشار بدم؟ میشکنه؟؟ تو خیلی ضعیفی!
چی میگه این یابو؟؟عصبانی شدم وحشتناک! یه ضعیفی نشونت بدم حض کنی آقای پاسور! با دست آزادم دستشو گرفتم و پا زانوم زدم تو شکمش...وقتی خم شد رو شکمش دستمو به زور از تو دستش آزاد کردم و با آرنح زدم تو کمرش!
+حالا کی ضعیفه خودشیفته؟