دکلمه شعر دلاویزترین توسط فریدون مشیری
http://faryad.blogfa.com/post/189
از دل افروزترین روزِ جهان،
خاطرهای با من هست.
به شما ارزانی:
سحری بود و هنوز،
گوهرِ ماه به گیسوی شب آویخته بود.
گل یاس،
عشق در جان هوا ریخته بود.
من به دیدار سحر میرفتم
نفسم با نفس یاس درآمیخته بود.
نظرات