در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۵۱

۲ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

سرشو آورد عقب..تو چشمام نگاه کرد و گفت-چرا نمیزاری؟
+نمیدونم میخوای چی کار کنی..
-مخوام کلمه دخترو از کنار اسمت بردارم..
+الان؟!من و تو فقط عقد کردیم..اگه یه اتفاقی افتاد و همه چی به هم خورد چی؟!
-میخوام اینکارو کنم که به هم نخوره..
+صبر کن تحمل داشته باش..چن وقت دیگه عروسی میکنیم تا اون موقع صبر کن..من که فرار نمیکنم..
-باشه..
سرمو بلند کردم و گونشو بوسیدم..از اون لبخندای قشنگم زدم و تو چشمای سبزش نگاه کردم..برگشت به حالت قبلیش و گفت-خیلی میخوامت آرام..
چشمامو بستم..خوابم میومد..ولی نباید اینجا بخوابم..بلند شدم و گفتم+من میرم بخوابم..
-میخوای باهات بیام؟
نگاهی به تاریکی انداختم و گفتم+بیا..
با هم رفتیم تو اتاقم..گونمو بوسید و گفت-دیگه در اتاقتو قفل نکن..شبت بخیر عروسکم..
+باشه..شب بخیر..
رفتم روی تخت دراز کشیدم..از پشت یاسی رو بغل کردم و چشمامو بستم..یواش یواش خوابم برد..
#-آرام..آرام جونم..
+هوم؟
-پاشو دیگه..بابا آرش سرمو برد از بس زنگ زد..
چشمامو باز کردم..
+دوس پسر توِ من جواب بدم؟
-به گوشی تو داره زنگ میزنه..
نفسمو با حرص فوت کردم..از میز کنار تختم گوشیمو برداشتم..بدون اینکه نگاه کنم با صدای خوابالودم جواب دادم+بله؟
-سلام..خواب بودی؟ببخشید..
+یه مردم آزار دیگه بیدارم کرد..کاری داری؟
-دیروز وسط حرفم قطع کردین..چرا؟
+من قطع نکردم یه مردم آزاری قطع کرد..
با این حرفم یاسی اخم کرد و گوشیو از دستم قاپید..گذاشت رو اسپیکر..
-منظورتون از مردم آزار کیه؟
+مردم آزار مردم آزاره دیگه چه فرقی میکنه؟!!حرفتو بزن..
-من با مامانم حرف زدم..گفتم بهش عروسی من و دختر داییمو به هم بزنه..
+خب؟به هم زد؟
-نه..میشه گوشی رو بدی به یاسی؟باید به خودش بگم..
یاسی سرشو تکون داد(یعنی نمیخوام)..
+خوابه..
-چرا هر وقت من زنگ میزنم خوابه؟حالش خوبه؟چیزیش که نشده؟
+نه خوبه..حرفتو بگو گوشیم ضبط میکنه مکالمه هارو..
-من نتونستم مامانمو قانع کنم ولی باور کنین روز عروسی نمیرم نه روز عروسی نه هیچ کدوم از جشنا..عروس من یاسیه نه هیچ کس دیگه..اصن یاسی حسی به من داره؟من جلوی مامانم وایسم یاسی پشتم هست؟

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۵۱

۷ لایک
۲ نظر

سرشو آورد عقب..تو چشمام نگاه کرد و گفت-چرا نمیزاری؟
+نمیدونم میخوای چی کار کنی..
-مخوام کلمه دخترو از کنار اسمت بردارم..
+الان؟!من و تو فقط عقد کردیم..اگه یه اتفاقی افتاد و همه چی به هم خورد چی؟!
-میخوام اینکارو کنم که به هم نخوره..
+صبر کن تحمل داشته باش..چن وقت دیگه عروسی میکنیم تا اون موقع صبر کن..من که فرار نمیکنم..
-باشه..
سرمو بلند کردم و گونشو بوسیدم..از اون لبخندای قشنگم زدم و تو چشمای سبزش نگاه کردم..برگشت به حالت قبلیش و گفت-خیلی میخوامت آرام..
چشمامو بستم..خوابم میومد..ولی نباید اینجا بخوابم..بلند شدم و گفتم+من میرم بخوابم..
-میخوای باهات بیام؟
نگاهی به تاریکی انداختم و گفتم+بیا..
با هم رفتیم تو اتاقم..گونمو بوسید و گفت-دیگه در اتاقتو قفل نکن..شبت بخیر عروسکم..
+باشه..شب بخیر..
رفتم روی تخت دراز کشیدم..از پشت یاسی رو بغل کردم و چشمامو بستم..یواش یواش خوابم برد..
#-آرام..آرام جونم..
+هوم؟
-پاشو دیگه..بابا آرش سرمو برد از بس زنگ زد..
چشمامو باز کردم..
+دوس پسر توِ من جواب بدم؟
-به گوشی تو داره زنگ میزنه..
نفسمو با حرص فوت کردم..از میز کنار تختم گوشیمو برداشتم..بدون اینکه نگاه کنم با صدای خوابالودم جواب دادم+بله؟
-سلام..خواب بودی؟ببخشید..
+یه مردم آزار دیگه بیدارم کرد..کاری داری؟
-دیروز وسط حرفم قطع کردین..چرا؟
+من قطع نکردم یه مردم آزاری قطع کرد..
با این حرفم یاسی اخم کرد و گوشیو از دستم قاپید..گذاشت رو اسپیکر..
-منظورتون از مردم آزار کیه؟
+مردم آزار مردم آزاره دیگه چه فرقی میکنه؟!!حرفتو بزن..
-من با مامانم حرف زدم..گفتم بهش عروسی من و دختر داییمو به هم بزنه..
+خب؟به هم زد؟
-نه..میشه گوشی رو بدی به یاسی؟باید به خودش بگم..
یاسی سرشو تکون داد(یعنی نمیخوام)..
+خوابه..
-چرا هر وقت من زنگ میزنم خوابه؟حالش خوبه؟چیزیش که نشده؟
+نه خوبه..حرفتو بگو گوشیم ضبط میکنه مکالمه هارو..
-من نتونستم مامانمو قانع کنم ولی باور کنین روز عروسی نمیرم نه روز عروسی نه هیچ کدوم از جشنا..عروس من یاسیه نه هیچ کس دیگه..اصن یاسی حسی به من داره؟من جلوی مامانم وایسم یاسی پشتم هست؟