در حال بارگذاری ویدیو ...

❂❂ فن فیک عاشقانه اشتباه (Mistake) به مناسبت تولد مهرنازی ❂❂ پارت آخر

۳۴ نظر گزارش تخلف
♥ Mahsa.key ♥ (Hani ☛Plz Always Be Happy☚ ) شیـــــــطـونکــ

پارت آخر:

کیوجونگ بی قرار دربرابر این تن ظریف میان بازوانش و حس لبهای داغ عشقش میان لبهایش بوسه را عمیق تر کرد و لب پایینش را مکید .صدای ناله ی سان هی دردهانش پیچید. کیوجونگ تحریک شده و ترسیده ازاینکه نتواند خود را کنترل کند بوسه ی محکمی به لبانش زد و آرام جداشد . هردو نفس نفس میزدند. باچشمان عاشقش به چشمان خمار و نیمه باز سان هی خیره شد و آرام زمزمه کرد: ببخش که دیرفهمیدم .."
سان هی ازخجالت سربه زیر انداخت زیرلب زمزمه کرد: رییس..." که حرفش با صدای قهقهه ی کیوجونگ قطع شد. متعجب سربلند کرد و به او خیره شد. کیوجونگ درحالی که سعی میکرد خنده اش را کنترل کند به صورت سان هی نزدیک شد وگفت: یااا آدم به دوست پسرش رییس نمیگه که .."
سان هی از شنیدن کلمه ی دوست پسر از دهان رییسش گونه اش سرخ شد. کیوجونگ یه چهره ی خجالت زده ی عشقش لبخندی زد و دست در گودی کمرش فرو برد. او را به خود چسباند و خیره درچشمانش آرام زمزمه کرد: دوستت دارم سان هی..عاشقتم " سان هی از روی هیجان لبخندی زد ودست دور گردنش انداخت وبالبخند گفت: منم دوست دارم "
کیوجونگ لبخندی زد و آرام به صورت سان هی نزدیک شد.روی لبانش زمزمه کرد: تو دیگه مال منی..تاابد " و برای دوباره چشیدن طعم لبهای شیرین سان هی لبانش را روی لبهایش گذاشت و آرام مکید. این خود بهشت بود. هردو سرمست از لمس بدن دیگری و نفس کشیدن در دهان یکدیگر قلبشان ازشدت شوق ناوصف شدنی روی سینه ی یکدیگر میکوبید.
این خود خوشبختی بود.. بودن برای هم..تاابد
<< پــــایـــــان>>
❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂ ❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂
خوب اینم پایان فن فیک عاچقونه ی (اشتباه) ...مهرنازی امیدوارم از کادوهات خوشت اومده باشه با این حال که میدونم خیلی بد شده بود-___-
امیدوارم سال های سال با خوشی و شادی تولدتو جشن بگیری و توی زندگیت موفق باشی...
دل را از پیله ی قهرش بیرون خواهم کشید
واژه ها را از خواب فراموشی بیدار خواهم کرد
دسته گلی از یاس و باران برایت خواهم چید
نقش لبخن درا بر چهره ی زیبایت خواهم پاشید
تا جرأت نوشتن این سطر لرزان را پیدا کنم
تولدت مبارک خواهری

نظرات (۳۴)

Loading...

توضیحات

❂❂ فن فیک عاشقانه اشتباه (Mistake) به مناسبت تولد مهرنازی ❂❂ پارت آخر

۲۳ لایک
۳۴ نظر

پارت آخر:

کیوجونگ بی قرار دربرابر این تن ظریف میان بازوانش و حس لبهای داغ عشقش میان لبهایش بوسه را عمیق تر کرد و لب پایینش را مکید .صدای ناله ی سان هی دردهانش پیچید. کیوجونگ تحریک شده و ترسیده ازاینکه نتواند خود را کنترل کند بوسه ی محکمی به لبانش زد و آرام جداشد . هردو نفس نفس میزدند. باچشمان عاشقش به چشمان خمار و نیمه باز سان هی خیره شد و آرام زمزمه کرد: ببخش که دیرفهمیدم .."
سان هی ازخجالت سربه زیر انداخت زیرلب زمزمه کرد: رییس..." که حرفش با صدای قهقهه ی کیوجونگ قطع شد. متعجب سربلند کرد و به او خیره شد. کیوجونگ درحالی که سعی میکرد خنده اش را کنترل کند به صورت سان هی نزدیک شد وگفت: یااا آدم به دوست پسرش رییس نمیگه که .."
سان هی از شنیدن کلمه ی دوست پسر از دهان رییسش گونه اش سرخ شد. کیوجونگ یه چهره ی خجالت زده ی عشقش لبخندی زد و دست در گودی کمرش فرو برد. او را به خود چسباند و خیره درچشمانش آرام زمزمه کرد: دوستت دارم سان هی..عاشقتم " سان هی از روی هیجان لبخندی زد ودست دور گردنش انداخت وبالبخند گفت: منم دوست دارم "
کیوجونگ لبخندی زد و آرام به صورت سان هی نزدیک شد.روی لبانش زمزمه کرد: تو دیگه مال منی..تاابد " و برای دوباره چشیدن طعم لبهای شیرین سان هی لبانش را روی لبهایش گذاشت و آرام مکید. این خود بهشت بود. هردو سرمست از لمس بدن دیگری و نفس کشیدن در دهان یکدیگر قلبشان ازشدت شوق ناوصف شدنی روی سینه ی یکدیگر میکوبید.
این خود خوشبختی بود.. بودن برای هم..تاابد
<< پــــایـــــان>>
❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂ ❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂❂
خوب اینم پایان فن فیک عاچقونه ی (اشتباه) ...مهرنازی امیدوارم از کادوهات خوشت اومده باشه با این حال که میدونم خیلی بد شده بود-___-
امیدوارم سال های سال با خوشی و شادی تولدتو جشن بگیری و توی زندگیت موفق باشی...
دل را از پیله ی قهرش بیرون خواهم کشید
واژه ها را از خواب فراموشی بیدار خواهم کرد
دسته گلی از یاس و باران برایت خواهم چید
نقش لبخن درا بر چهره ی زیبایت خواهم پاشید
تا جرأت نوشتن این سطر لرزان را پیدا کنم
تولدت مبارک خواهری