ویگن دردریان فقید، کجاوه، آهنگ عطاءالله خرم ترانه پرویز وکیلی

عباس
عباس

با نغمه های کاروان از راه رسیده ساربان
آزرده دل از دیدنِ ، دروازه و دروازه بان
بنشسته چون نیلوفری در یک کجاوه دختری
دل برده او از ساربان ، امّا دلش با دیگری
دلداده در شبِ سفر ، پیاده رفته تا سحر
با دخترک او گفته است ، غوغای دل در هر نظر
که ماه من ! جفا مکن ، مرا ز خود جدا مکن
چو می روی ز کاروان ، مرو ز پیش ساربان
در این سفر
به هر کجا که رو نمود
دو چشم او
به روزن کجاوه بود
کند به دل خدا خداکه چون شوم از او جدا
فردا جدایی می رسد ، آخر به پایان سفر
آن مه ندارد بعد از این با ساربان کاری

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

ویگن دردریان فقید، کجاوه، آهنگ عطاءالله خرم ترانه پرویز وکیلی

۵ لایک
۰ نظر

با نغمه های کاروان از راه رسیده ساربان
آزرده دل از دیدنِ ، دروازه و دروازه بان
بنشسته چون نیلوفری در یک کجاوه دختری
دل برده او از ساربان ، امّا دلش با دیگری
دلداده در شبِ سفر ، پیاده رفته تا سحر
با دخترک او گفته است ، غوغای دل در هر نظر
که ماه من ! جفا مکن ، مرا ز خود جدا مکن
چو می روی ز کاروان ، مرو ز پیش ساربان
در این سفر
به هر کجا که رو نمود
دو چشم او
به روزن کجاوه بود
کند به دل خدا خداکه چون شوم از او جدا
فردا جدایی می رسد ، آخر به پایان سفر
آن مه ندارد بعد از این با ساربان کاری

موسیقی و هنر