در حال بارگذاری ویدیو ...

❤داستام خودم از جین❤درخواستی❤

۷ نظر گزارش تخلف
Nazz_bano
Nazz_bano

جین:الان که دارم این داستان.و براتون تعریف میکنم هفت سالی ازش میگذره_هفت سالی که هنوزم انگارواسه من همین دیروزبوده_روزی که عشقموازدست دادم_شایدبرای همیشه_اره_برای همیشه_عشق بین منوچوهی مثال زدنی بودکسی باورش نمیشدهمه چی تموم شده_همه فکرمیکردن داریم باهاشون شوخی میکنیم_ولی واقعا تموم شده بود انگار_(یه خنده ی تلخ میشینه رولبای جین وسرشومیندازه پایین)_حتی خودمم هنوزباورم نشده_(سرشوبلندمیکنه و ادامه میده)_چوهی واقعاعاشقم بودمنم همینطورولی کم کم متوجه سردی رفتارش شدم_دیگه مثه همیشه نگام نمیکرد_بغلم نمیکرد_نمیبوسیدم_ازکنارمن بودن طفره میرفت_جواب تماسامونمیداد_بهش مسیج میدادم دیرجواب میدادومیگف که متوجه نشده_ازش پرسیدم که دلیل رفتارش چیه ولی جواب درستی نمیدادوهمش قضیه رو ماس مالی میکرد_تااینکه یروزگف بیاجداشیم_خندیدم_گفتم مزخرف نگو_ولی دیدم جدیه منم جدی شدموگفتم این حرفا یعنی چی؟معلوم هست داری چیکارمیکنی؟
چوهی:اره_دیگه دوستت ندارم جین_ لطفاادامه نده_خداحافظ
وقتی گفت دیگه دوستت ندارم خشکم زد ماحتی موقع دعواهم به هم اینونمیگفتیم_این یعنی واقعاتصمیمشوگرفته_چون جزوقرارمون بود_هروقت یکیمون گفت دوستت ندارم یعنی پایان همه چی_کل روزومن تو خیابونابی هدف قدم میزدم_ازداخل داشتم منفجرمیشدم ولی نمیتونستم از بیرون بروزش بدم_بغض داشت خفم میکرد_حس مردن کلافم کرده بود_حواسم که جمع شددیدم اومدم کناردریا_خیره بودم_خیره ی خیره_یه دفعه تمام بغضمواونجاخالی کردم ازبس دادزده بودمو اشک ریخته بودم حس میکردم ازحنجره م خون میاد_چشمام از شدت گریه بازنمیشدن_توی اب روی زانوهام نشستم و زیرلب گفتم
جین:چرا؟
ادامه در کامنت اول

نظرات (۷)

Loading...

توضیحات

❤داستام خودم از جین❤درخواستی❤

۲۲ لایک
۷ نظر

جین:الان که دارم این داستان.و براتون تعریف میکنم هفت سالی ازش میگذره_هفت سالی که هنوزم انگارواسه من همین دیروزبوده_روزی که عشقموازدست دادم_شایدبرای همیشه_اره_برای همیشه_عشق بین منوچوهی مثال زدنی بودکسی باورش نمیشدهمه چی تموم شده_همه فکرمیکردن داریم باهاشون شوخی میکنیم_ولی واقعا تموم شده بود انگار_(یه خنده ی تلخ میشینه رولبای جین وسرشومیندازه پایین)_حتی خودمم هنوزباورم نشده_(سرشوبلندمیکنه و ادامه میده)_چوهی واقعاعاشقم بودمنم همینطورولی کم کم متوجه سردی رفتارش شدم_دیگه مثه همیشه نگام نمیکرد_بغلم نمیکرد_نمیبوسیدم_ازکنارمن بودن طفره میرفت_جواب تماسامونمیداد_بهش مسیج میدادم دیرجواب میدادومیگف که متوجه نشده_ازش پرسیدم که دلیل رفتارش چیه ولی جواب درستی نمیدادوهمش قضیه رو ماس مالی میکرد_تااینکه یروزگف بیاجداشیم_خندیدم_گفتم مزخرف نگو_ولی دیدم جدیه منم جدی شدموگفتم این حرفا یعنی چی؟معلوم هست داری چیکارمیکنی؟
چوهی:اره_دیگه دوستت ندارم جین_ لطفاادامه نده_خداحافظ
وقتی گفت دیگه دوستت ندارم خشکم زد ماحتی موقع دعواهم به هم اینونمیگفتیم_این یعنی واقعاتصمیمشوگرفته_چون جزوقرارمون بود_هروقت یکیمون گفت دوستت ندارم یعنی پایان همه چی_کل روزومن تو خیابونابی هدف قدم میزدم_ازداخل داشتم منفجرمیشدم ولی نمیتونستم از بیرون بروزش بدم_بغض داشت خفم میکرد_حس مردن کلافم کرده بود_حواسم که جمع شددیدم اومدم کناردریا_خیره بودم_خیره ی خیره_یه دفعه تمام بغضمواونجاخالی کردم ازبس دادزده بودمو اشک ریخته بودم حس میکردم ازحنجره م خون میاد_چشمام از شدت گریه بازنمیشدن_توی اب روی زانوهام نشستم و زیرلب گفتم
جین:چرا؟
ادامه در کامنت اول