در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان بهم نمره چند میدی؟(توضیحات)

۱۷ نظر
گزارش تخلف
*nafiseh*
*nafiseh*

مامان :اگه منظورت اینه که میزارم بری یانه که باید بگم تو دیگه بزرگ شدی ومیتونی خیروصلاحتو تشخیص بدی اگه فکر میکنی جای خوبیه میتونی بری حالاهم اگه حرفات تموم شد پاشو سفره بنداز ناهار بخوریم. من:چشم قربان.
شب موقع خواب همش داشتم جشنو تصور میکردم البته خودمو هم به جای دوست نازی. صبح رفتم مغازه و لباسو از نازی گرفتم و الان مشغول اماده شدن بودن پیراهنم مشکی بود و چون دامن کوتاه داشت از نازی ساپورت هم برا پوشوندن پاهام گرفتم قرارشد بعد از آماده شدن برم خونه نازی تا اقا صابر ما رو برسونه بعد از رسیدن به محل مورد نظر منو نازی به سمت یه در اهنی بزرگ رفتیم. یه باغ خیلی بزرگ بود که انتهاش یه خونه بود و زیر خونه هم یه در شیشه ای که بنظر میومد تالار باشه با نازی وارد تالار شدیم توش پر بود از دختر و پسر هایی که مشغول رقصیدن بودن. نازی دنبال بقیه دوستاش میگشت باهم رفتیم پیش بقیه دوستاش نشستیم و بعد از احوال پرسی و اشنایی نازی ودوستاشم رفتن که برقصن نازی از منم خواست که برقصم ولی قبول نکردم ازون فضا خوشم نمیومد خیلی با تصوراتم فرق داشت برای عوض شدن حالم تصمیم گرفتم برم بیرون بعد از بیرون اومدن از تالار یه راست رفتم سمت استخری که در گوشه ای از باغ بود داشتم بهش نزدیک میشدم که صدایی شنیدم.
صدا:ای بابا امیردارم میگم یجوری دست به سرش کن من حوصله این دختره آویزونو ندارم. ..............
صدا:من چمیدونم ببرش تو خونه تا من بیام چند دقیقه مامانم منو ببینه بعد جیم میشم. خیلی کنجکاو شدم که میخواد از دست کدوم کنه ای راحت شه رفتم جلوتر و دقیقا پشتش قرار گرفتم تا صدای اون وریه رو هم بشنوم. صدا اونوری با داد :تو دیگه کی هستی بابا این سمیراه بیچاره از اول جشنش تا حالا منتظره تو گناه داره .یکدفعه دیدم پسره برگشت چشام هر کدوم شده بودن اندازه توپ بسکتبال و فکر کنم یه سکته ناقص زدم فاصله ای که بین ما بود یه فاصله میلیمتری بود خواستم جیم شم که پسره مچ دستمو گرفت. پسره:به من چه که هر کار میکنم دست از سرم بر نمیداره یا دست به سرش کن یا من نمیام تو. وبعدم گوشی رو قطع کرد. من که دل تو دلم نبود با تته پته گفتم. من:دستمو ول کن براچی دستمو ول نمیکنی. پسره :واسه چی فال گوش واستاده بودی؟من:من که فال گوش واینستاده بودم
پسره:پس لابد میخواستی اینجا ماهیگیری کنی وبعد به استخر اشاره کرد. مونده بودم چی جوابشو بدم چقدم کنه بود.(نظر یادتون نره)

نظرات (۱۷)

Loading...

توضیحات

رمان بهم نمره چند میدی؟(توضیحات)

۱۷ لایک
۱۷ نظر

مامان :اگه منظورت اینه که میزارم بری یانه که باید بگم تو دیگه بزرگ شدی ومیتونی خیروصلاحتو تشخیص بدی اگه فکر میکنی جای خوبیه میتونی بری حالاهم اگه حرفات تموم شد پاشو سفره بنداز ناهار بخوریم. من:چشم قربان.
شب موقع خواب همش داشتم جشنو تصور میکردم البته خودمو هم به جای دوست نازی. صبح رفتم مغازه و لباسو از نازی گرفتم و الان مشغول اماده شدن بودن پیراهنم مشکی بود و چون دامن کوتاه داشت از نازی ساپورت هم برا پوشوندن پاهام گرفتم قرارشد بعد از آماده شدن برم خونه نازی تا اقا صابر ما رو برسونه بعد از رسیدن به محل مورد نظر منو نازی به سمت یه در اهنی بزرگ رفتیم. یه باغ خیلی بزرگ بود که انتهاش یه خونه بود و زیر خونه هم یه در شیشه ای که بنظر میومد تالار باشه با نازی وارد تالار شدیم توش پر بود از دختر و پسر هایی که مشغول رقصیدن بودن. نازی دنبال بقیه دوستاش میگشت باهم رفتیم پیش بقیه دوستاش نشستیم و بعد از احوال پرسی و اشنایی نازی ودوستاشم رفتن که برقصن نازی از منم خواست که برقصم ولی قبول نکردم ازون فضا خوشم نمیومد خیلی با تصوراتم فرق داشت برای عوض شدن حالم تصمیم گرفتم برم بیرون بعد از بیرون اومدن از تالار یه راست رفتم سمت استخری که در گوشه ای از باغ بود داشتم بهش نزدیک میشدم که صدایی شنیدم.
صدا:ای بابا امیردارم میگم یجوری دست به سرش کن من حوصله این دختره آویزونو ندارم. ..............
صدا:من چمیدونم ببرش تو خونه تا من بیام چند دقیقه مامانم منو ببینه بعد جیم میشم. خیلی کنجکاو شدم که میخواد از دست کدوم کنه ای راحت شه رفتم جلوتر و دقیقا پشتش قرار گرفتم تا صدای اون وریه رو هم بشنوم. صدا اونوری با داد :تو دیگه کی هستی بابا این سمیراه بیچاره از اول جشنش تا حالا منتظره تو گناه داره .یکدفعه دیدم پسره برگشت چشام هر کدوم شده بودن اندازه توپ بسکتبال و فکر کنم یه سکته ناقص زدم فاصله ای که بین ما بود یه فاصله میلیمتری بود خواستم جیم شم که پسره مچ دستمو گرفت. پسره:به من چه که هر کار میکنم دست از سرم بر نمیداره یا دست به سرش کن یا من نمیام تو. وبعدم گوشی رو قطع کرد. من که دل تو دلم نبود با تته پته گفتم. من:دستمو ول کن براچی دستمو ول نمیکنی. پسره :واسه چی فال گوش واستاده بودی؟من:من که فال گوش واینستاده بودم
پسره:پس لابد میخواستی اینجا ماهیگیری کنی وبعد به استخر اشاره کرد. مونده بودم چی جوابشو بدم چقدم کنه بود.(نظر یادتون نره)