در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۳۲

۴۶ نظر گزارش تخلف
♦aDeRyAn♦
♦aDeRyAn♦

دایی-وسایلاتونو که گذاشتین هر چه سریعتر بیاید طبقه بالا(بعد هم به اتاقای سمت راست اشاره کرد:)دخترا اتاقای سمت راست(به اتاقای سمت چپ اشاره کرد)و پسرا هم اتاقای سمت چپ....وای به احوالتون اگر بفهمم نزدیک اتاق دخترا شدین!! خب...برین دیگه!
و با حرکت دستش همه پراکنده شدن...منم اومدم برم ولی یوما دستمو ول نمیکرد...!
+آنو...یوما؟؟
یوما-نانی؟
+دستمو...بی زحمت ول میکنی برم ؟
یهو دستمو با حول ول کرد و گفت-آه گومن گومن ^^(مترجم: ببخشید ببخشید^^)
خندیدم+خیلی با مزه‌ای یوما!! موقع تمرین میبینمت!! باباااای!
بوسه‌ای براش فرستادم و به سمت اتاق حرکت کردم...وااو!! تو این خونه گم نشم یه وخ؟؟
**********************************
دایی-خب همه جمعن؟
هممون همزمان-+های!
دایی-خب...برای شروع تمریناتتون میخام یه بازی بزارم^^...۳ به ۳ با هم رقابت میکنین
دستمو مشت کردم...ایول!! حالا میتونم به شین ثابت کنم اونجوری که فکر میکنه نیستم! ها؟ وایسا بینم؟ اصن من با اون عوضی قهر بودم! ایش...
دایی-خب...تو مرحله اول... تیم هایی که با هم مسابقه میدن: یوما، ریو، یوتا/کیویا، شین و... آدرین هستن!!
یهو من و دراز و شین همزمان از سر جامون بلند شدیم و داد زدیم-+هههههععععع؟؟؟
+دایی منو خر کردی یا خودتو اسکل؟ من؟ با شین؟ تو یه تیم ؟ غیرممکنه!
شین-از خداتم باشه احمق-_-نیشیمیا‌گوجِی ... شما شوخی میکنین دیگه؟ من هرگز به این فسقلی رو مخ پاس نمیدم!
دراز-نیشیمیا سان دستم به دامنتون!! منو با این دو تا وحشی نندازین تو یه تیم!! من زیر تمرینای شما نمیرم مطمئنا از وحشی گری این دوتا میمیرم! بیا..همین الان هنو وارد زمین نشده دارن میکشن همو! چه برسد که با هم بازی هم کنن...
من و شین یه لحظه مکس کردیم...به هم نگاه کردیم ...بعد عاقل‌اندر اسکلانه زل زدیم به کیویا!
دراز نگامون کرد-بفرما...نگاه کنین چجوری زل زدن به من!نگا نگا... فسقلی!...جوری بم زل زده که انگار اخلاق سگی شین تقصیر منه! (شین چشماشو گرد کرد!دراز تا نگاه شین رو دید اشاره کرد به من و گفت-)یا نگاه به شین بنمایید...یه طوری مینگرد منو انگا منم که نمیذارم فسقلی از تیم بره!
ایندفعه منم چشمامو گرد کردم+دراز از جلو چشمم خفه شو!
شین آستیناشو زد بالا- دستم بهت نرسه فقط...دودمانتو به گا میدم!
بعدم همزمان دویدیم سمت دراز!

نظرات (۴۶)

Loading...

توضیحات

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۳۲

۱۴ لایک
۴۶ نظر

دایی-وسایلاتونو که گذاشتین هر چه سریعتر بیاید طبقه بالا(بعد هم به اتاقای سمت راست اشاره کرد:)دخترا اتاقای سمت راست(به اتاقای سمت چپ اشاره کرد)و پسرا هم اتاقای سمت چپ....وای به احوالتون اگر بفهمم نزدیک اتاق دخترا شدین!! خب...برین دیگه!
و با حرکت دستش همه پراکنده شدن...منم اومدم برم ولی یوما دستمو ول نمیکرد...!
+آنو...یوما؟؟
یوما-نانی؟
+دستمو...بی زحمت ول میکنی برم ؟
یهو دستمو با حول ول کرد و گفت-آه گومن گومن ^^(مترجم: ببخشید ببخشید^^)
خندیدم+خیلی با مزه‌ای یوما!! موقع تمرین میبینمت!! باباااای!
بوسه‌ای براش فرستادم و به سمت اتاق حرکت کردم...وااو!! تو این خونه گم نشم یه وخ؟؟
**********************************
دایی-خب همه جمعن؟
هممون همزمان-+های!
دایی-خب...برای شروع تمریناتتون میخام یه بازی بزارم^^...۳ به ۳ با هم رقابت میکنین
دستمو مشت کردم...ایول!! حالا میتونم به شین ثابت کنم اونجوری که فکر میکنه نیستم! ها؟ وایسا بینم؟ اصن من با اون عوضی قهر بودم! ایش...
دایی-خب...تو مرحله اول... تیم هایی که با هم مسابقه میدن: یوما، ریو، یوتا/کیویا، شین و... آدرین هستن!!
یهو من و دراز و شین همزمان از سر جامون بلند شدیم و داد زدیم-+هههههععععع؟؟؟
+دایی منو خر کردی یا خودتو اسکل؟ من؟ با شین؟ تو یه تیم ؟ غیرممکنه!
شین-از خداتم باشه احمق-_-نیشیمیا‌گوجِی ... شما شوخی میکنین دیگه؟ من هرگز به این فسقلی رو مخ پاس نمیدم!
دراز-نیشیمیا سان دستم به دامنتون!! منو با این دو تا وحشی نندازین تو یه تیم!! من زیر تمرینای شما نمیرم مطمئنا از وحشی گری این دوتا میمیرم! بیا..همین الان هنو وارد زمین نشده دارن میکشن همو! چه برسد که با هم بازی هم کنن...
من و شین یه لحظه مکس کردیم...به هم نگاه کردیم ...بعد عاقل‌اندر اسکلانه زل زدیم به کیویا!
دراز نگامون کرد-بفرما...نگاه کنین چجوری زل زدن به من!نگا نگا... فسقلی!...جوری بم زل زده که انگار اخلاق سگی شین تقصیر منه! (شین چشماشو گرد کرد!دراز تا نگاه شین رو دید اشاره کرد به من و گفت-)یا نگاه به شین بنمایید...یه طوری مینگرد منو انگا منم که نمیذارم فسقلی از تیم بره!
ایندفعه منم چشمامو گرد کردم+دراز از جلو چشمم خفه شو!
شین آستیناشو زد بالا- دستم بهت نرسه فقط...دودمانتو به گا میدم!
بعدم همزمان دویدیم سمت دراز!