۳ اجرای جدید و قدیم معین از تصنیف فریاد عاشق، منکه میدانم شبی عمرم به پایان میرسد گلپا
منکه می دانم شبی عمرم به پایان می رسد
نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد
من که می دانم که تا سرگرم بزمه هستی م
مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد
پس چرا پس چرا عاشق نباشم پس چرا عاشق نباشم
من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست
بین مرگ و آدمی قول و قراری نیست نیست
من که میدانم اجل ناخوانده و بی دادگر
سرزده می آید و راه فراری نیست نیست
پس چرا پس چرا عاشق نباشم پس چرا عاشق نباشم
من که می دانم امان ای امان من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد
نوبت نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد
پس چرا پس چرا عاشق نباشم پس چرا عاشق نباشم
منکه می دانم شبی عمرم به پایان می رسد
نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد
من که می دانم که تا سرگرم بزمه هستی م
مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد
پس چرا پس چرا عاشق نباشم پس چرا عاشق نباشم
نظرات