حرفم با کوبیده شدن لباش رو لبام تموم شد.... سرشو برد سمت گوشم و اروم گف:من هرکاری کنم تو بازم به من  اعتماد می کنی...بازم شب، تو بغل من می خوابی بازم وقتی تو دردسر میوفتی از من می خوای کمکت کنم...بازم با بوسه ی من حرفتو قطع می کنی...بازم روی گردنت جای گاز منه..بازم منو به یه غریبه ترجیح میدی بازم سعی می کنی تکیه گاهت باشم... پس بازم بهم اعتماد میکنی...
+خفه شوو...تو چی می دونی از من؟!!...چند بار ازت خنجر بخورم چند بار؟؟چند بار می خوای منو بزنی؟چند می خوای اذیتم کنی ؟چند بار میخوای گازم بگیری؟چقدر میخوای زندانیم کنی؟چقدر میخوای مانع انتقامم بشی
 گردنمو فشار داد خیلی درد داشت..جیغ زدم...و گفتم:دیدی...همیشه میخوای گولم بزنی...حتی وقتی منو توجنگل ولل کردی.. گفتین میای ولی نیومدین...هم تو...هم باباا
+من تو رو بیشتر از خودت میشناسم....تو همیشه همون انا هستی....
-نیستمم
+اگه نیستی پس چرا اومدی کنار رودخونه؟چرا الان دیگه دست و پا نمی زنی؟چراا تو بغل من گریه می کنی؟چرا انقدر از دستم عصبانی هستی؟
-هه خفه شو
دستشو برد دور کمرم..و سرشو اورد نزدیک گردنم و بو کرد..جیغ زدمم و گفتم:دیدیی دیدییی
سرشو اورد جلوی صورتم یقه لباسشو گرفتم می خواستم بگم گمشو عقب که دوباره لباشو گذاشت روی لبم و گفت :تو خیلی کینه ای هستی... و دوباره لبامو بوسید...یقه لباسشو کشیدم سمت خودم و گفتم:اره..کینه ای ام و این  دفعه خودم لباشو بوسیدم... سرشو برد نزدیک گردنم...و جای زخم هارو بوسید و گف:تو مال منی!فقط من....حتی اگر هم قهر کنی بازم بلدم رامت کنم
-بیشعور...
+هه
+بخواب دیگه
-خفه شو....هنوزم..ازت بدم میاد...
+عاره معلومه...
نمی دونم چرا هم ازش بدم میومو و هم دوسش داشتم  ...ینی اصلا حاضر نبودم بغلش بیام بیرون...پشتمو کردم بهش و خوابیدم...