سلام...خوبید؟نمیخوام زیاد برم جلو فقط‌ چیزی بهتون بگم...
یکی از صمیمی ترین دوستای حقیقی من امشب عضو نماشا میشه...نمی‌خوام دنبالش کنید نه...اون میادش اینجا و خیلی چیزا رو در مورد من بهتون میگه...البته از طرف خودم...راستش خودم جرعتشو ندارم...در کنار این عذاب وجدانم هم عذابم می‌ده...
خیلی برام سخت بودش این مدت...لبخند میزدم؟شاد بودم؟از شیطونی هام می‌گفتم؟همه ش ماسکی بود که معمولا رو صورتمه...
شما اگه اون چیز ها رو در مورد من بدونید از من متنفر می‌شید ولی منی که از خودم متنفر بودم اون وقتی که اون ویدیو رو می‌بینم به خودم افتخار می‌کنم...بالاخره یه شب به جای اینکه سرمو با لعنت فرستادن به خودم بذارم رو بالشتی که قراره تا چند دقیقه دیگه خیس میشه با یه لبخند میذارم...می‌خوام خودمو راحت کنم...واکنش شما واسم مهم نیست...بعد از این که خودمو راحت کردم از دنیا هم خلاص می‌کنم خودمو...
دوستم ۱۰ سوالیمونو می‌ذاره...رمانم رو هم می‌ذاره...
چیزی نمی‌خوام بگم فقط خدافظ به عنوان آخرین ویدیوم...آخرین لحظه هام با شما.ً..
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دوستون دارم...