نجابت من پارت 28

۰ نظر گزارش تخلف
دنیاسینگ گرور
دنیاسینگ گرور

-خوب ببینم چی میخوای؟
-عسل جان من میخوام 3تاشلوار بگیرم با روپوشام ست شه
مانتوهام رو از ساک دراوردم و به عسل نیشون دادم
-دنبالم بیا بهت نشون بدم برات شلوارای خوبی دارم
دنبال عسل به سمت بخش شلوار رفتم
عسل به سمت یکی ازرگالا رفت ویه شلوارلی جذب سفید نشونم داد وگفت این به درد اون روپوش مشکی میخوره برو بپوش ببین جنسش چه جوره
شلوار رو پوشیدم قشنگ فیتم بود و بهم میومد
به همین ترتیپ یه شلوارمشکی جذبویه شلوار سفید و یک شلوار لی سرمه ای سیر
بعد از خرید شلوارا همراه بابا از اقاسعید وعسل خداحافظی کردیم و به مغازه ی دیگه برای خرید کیف رفتیم
بابایی یه کیف دستی چرم کوچیک شکلاتی ویه کیف بزرگ ورنی سفید و یه کیف مشکی خوشکل که سگگک بزرگ چنل طلایی میخورد برام خرید
بعد رو کرد به من و گفت خب ناز گل بابا فقط مونده کفش
-اره اصلا یادم رفته بود
همراه ددی رفتیم تا به یه مغازه ی در بسته رسیدیم
-ددی چرادرش بستست
-خب اینجا مال منه
-واقعا بابایی
-اره حالا برو توهرچندتا کفش ولباس خونه میخوای انتخاب کن
بعدازاین کهرفتمو قشنگ هرچی دلم میخواست برداشتم برگشتم سمت بابا وگفتم:بابا
-مغازت اتاق پرو داره
-نه چه طور
-اخه میخوام لباسم رو عوض کنم واین قدیمیارو بندازم دور
-راست میگی اصلا حواسم نبود
-اتاق پرو نداریم خب بیابریم مغازه ی سعید
-اخه من خجالت میکشم
-ازچی
-دوباره برم اونجا
-نکش
-چرا
-نصف بیشتراون مغازه ماله منه
-وای باورم نمیشه
- حالا بیابریم از پرو اونجااستفاده کنیم
-بریم
-همراه بابا دوباره به سمت مغازه عسل اینا رفتیم و بعد توضیح دادن موضوع به سمت پرو رفتم ولباسام رو عوض کردم .لحظه ی اخر متوجه شدم که شال یاروسری ندارم
شال قدیمم رو روسرم گذاشتم واز پرو بیرون اومدم ورو کردم به بابا وگفتم اما من که روسری ندارم
-وای یادم رفت بهت بدم .عسل عسل عموجان
-جانم عمو
-اون کارتون رو بده به ارزو
کارتون رو از عسل گرفتم ووقتی درش رو باز کردم شوکه شدم پر بود از شال وروسری وچند تاهم مقنعه
-بابا ایناچیه؟
عموسعید:دخترم پدرت هرجا میرفت وازروسری خوشش میومد میخرید میزاشت تو کارتون برای تو
باناباوری به بابام نگاه کردم.بعد عسل رو کرد به من وگفت:ام خوب یکی رو انتخاب کن دیگه
یکی از روسری هارو انتخاب کردم وسرم کردم موقع خداحافظی هم عسل یه بسته به من داد

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

نجابت من پارت 28

۳ لایک
۰ نظر

-خوب ببینم چی میخوای؟
-عسل جان من میخوام 3تاشلوار بگیرم با روپوشام ست شه
مانتوهام رو از ساک دراوردم و به عسل نیشون دادم
-دنبالم بیا بهت نشون بدم برات شلوارای خوبی دارم
دنبال عسل به سمت بخش شلوار رفتم
عسل به سمت یکی ازرگالا رفت ویه شلوارلی جذب سفید نشونم داد وگفت این به درد اون روپوش مشکی میخوره برو بپوش ببین جنسش چه جوره
شلوار رو پوشیدم قشنگ فیتم بود و بهم میومد
به همین ترتیپ یه شلوارمشکی جذبویه شلوار سفید و یک شلوار لی سرمه ای سیر
بعد از خرید شلوارا همراه بابا از اقاسعید وعسل خداحافظی کردیم و به مغازه ی دیگه برای خرید کیف رفتیم
بابایی یه کیف دستی چرم کوچیک شکلاتی ویه کیف بزرگ ورنی سفید و یه کیف مشکی خوشکل که سگگک بزرگ چنل طلایی میخورد برام خرید
بعد رو کرد به من و گفت خب ناز گل بابا فقط مونده کفش
-اره اصلا یادم رفته بود
همراه ددی رفتیم تا به یه مغازه ی در بسته رسیدیم
-ددی چرادرش بستست
-خب اینجا مال منه
-واقعا بابایی
-اره حالا برو توهرچندتا کفش ولباس خونه میخوای انتخاب کن
بعدازاین کهرفتمو قشنگ هرچی دلم میخواست برداشتم برگشتم سمت بابا وگفتم:بابا
-مغازت اتاق پرو داره
-نه چه طور
-اخه میخوام لباسم رو عوض کنم واین قدیمیارو بندازم دور
-راست میگی اصلا حواسم نبود
-اتاق پرو نداریم خب بیابریم مغازه ی سعید
-اخه من خجالت میکشم
-ازچی
-دوباره برم اونجا
-نکش
-چرا
-نصف بیشتراون مغازه ماله منه
-وای باورم نمیشه
- حالا بیابریم از پرو اونجااستفاده کنیم
-بریم
-همراه بابا دوباره به سمت مغازه عسل اینا رفتیم و بعد توضیح دادن موضوع به سمت پرو رفتم ولباسام رو عوض کردم .لحظه ی اخر متوجه شدم که شال یاروسری ندارم
شال قدیمم رو روسرم گذاشتم واز پرو بیرون اومدم ورو کردم به بابا وگفتم اما من که روسری ندارم
-وای یادم رفت بهت بدم .عسل عسل عموجان
-جانم عمو
-اون کارتون رو بده به ارزو
کارتون رو از عسل گرفتم ووقتی درش رو باز کردم شوکه شدم پر بود از شال وروسری وچند تاهم مقنعه
-بابا ایناچیه؟
عموسعید:دخترم پدرت هرجا میرفت وازروسری خوشش میومد میخرید میزاشت تو کارتون برای تو
باناباوری به بابام نگاه کردم.بعد عسل رو کرد به من وگفت:ام خوب یکی رو انتخاب کن دیگه
یکی از روسری هارو انتخاب کردم وسرم کردم موقع خداحافظی هم عسل یه بسته به من داد