چرا من انقدر تازگیا از پسرا بدم میاد یجوری شدن پسرای امروز مثلا اون روز
قایم موشک بود بعد هممون رفتیم سوپر مارکت روی رو بعد ما حدودا 20 نفریم بعد همه به سوی سوپر مارکت رفتیم بعد برگشتنی نزدیک بود ماشین بهمون بزنه هممون بمیریم بعد مامان پسرا اومدن گفتن بریم مگه نگفتیم نرین اونور بعد نصفشون رفتن :/ بعد چهارشنبه بچه ها والیبال بازی میکردن بعد کوروش دوستم رو بازی نمیدادن مثه بچه ها بعد یسری از اون پسرا چیزن رو من بعد منم دیدم اینجوریه دست کوروشو گرفتم کشوندم اونور بعد انقدر حرصشون در میومد بعد زرت و زرت میومدن پیش ما که بفهمنن من و کوروش چیکار میکنیم بعد صبحان اومد کوروش رو کشید اونور بعد بش گفت جلو رها همش از من تعریف کن بعد کوروشم به من گفت منم گفتم کوروش برو بهشون بگو رها میگع خاک تو سرتون کنم که روی منه اسکل کراش زدین بعد کوروش رف گف بعد میگفتن امکان نداره رها بگه هیچی دیه این پسرا من رو روانی کردن دیه :)