رانده اند از آستانت با نظربازی مرا

احمدیزدانی
احمدیزدانی

رانده اند از آستانت با نظربازی مرا
برده در بیغوله ها با پای لجبازی مرا
پا به آن ره با عصا و کفشهای آهنین
سفره ای نان و دلی خون از دغلبازی مرا
هرچه رفتم رهزنان بودندو مقصد دور بود
دل به هرکس بسته رقصانید با سازی مرا
ای خدا ، ای آخرین لنگرگهِ کشتیِ دل
کِی شَوَد در بند اندازی ، رهاسازی مرا؟

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

رانده اند از آستانت با نظربازی مرا

۰ لایک
۰ نظر

رانده اند از آستانت با نظربازی مرا
برده در بیغوله ها با پای لجبازی مرا
پا به آن ره با عصا و کفشهای آهنین
سفره ای نان و دلی خون از دغلبازی مرا
هرچه رفتم رهزنان بودندو مقصد دور بود
دل به هرکس بسته رقصانید با سازی مرا
ای خدا ، ای آخرین لنگرگهِ کشتیِ دل
کِی شَوَد در بند اندازی ، رهاسازی مرا؟