حمید هیراد - ای بی خبر ( اجرای زنده ) / Hamid Hiraad - Ey Bi Khabar
ای بی خبر از حال بیمارم رفتی و خود را به که بسپارم
باور نکردی حرف قلبم را آرام جانم دوستت دارم
دوستت دارم ...
دردت به قلب و روح، جانم زد
عشقت فقط زخم زبانم زد
جانم تو بودی زندگی بو برد
آخر تو را برد و به جانم زد
جانم تو بودی زندگی بو برد
آخر تو را برد و به جانم زد
آخر تو را برد و به جانم زد
تو رفتی که شد روزگارم سیاه
منم آن که ماند منتظر چشم به راه
چه ماند از دلم غیر از این اشک و آه
دگر بیش از این را تو از من مخواه
تو رفتی که شد روزگارم سیاه
منم آن که ماند منتظر چشم به راه
چه ماند از دلم غیر از این اشک و آه
دگر بیش از این را تو از من مخواه
.........................
زمانمان به سر رسید ای یار
دل بی تو روز خوش ندید ای یار
تو مو سیاه رو سپید من باش
من رو سیاه مو سپیدت ای یار
ای یار... ای یار ...
...........................
تو رفتی که شد روزگارم سیاه
منم آن که ماند منتظر چشم به راه
چه ماند از دلم غیر از این اشک و آه
دگر بیش از این را تو از من مخواه
تو رفتی که شد روزگارم سیاه
منم آن که ماند منتظر چشم به راه
چه ماند از دلم غیر از این اشک و آه
دگر بیش از این را تو از من مخواه
نظرات